End.

3.6K 531 98
                                    

8. جـئـونِ عــوضـی؛

*

صبح روز بعد، پسر درحالی بیدار شد که طراح جوان رو کنارش روی تخت نمی‌دید و بعد از کمی گردوندن چشم‌هاش، متوجه شد که جلوی آینه ایستاده و درحال بستن دکمه‌های آستین پیرهنشه.

چشم‌هاش رو چند بار باز و بسته کرد و بعد از یه خمیازهٔ صدادار -که باعث شد توجه جونگ‌کوک بهش جلب بشه- روی تخت نیم‌خیز شد.

_صبح به‌خیر.

کاملاً معمولی و رندوم گفت؛ ولی مرد جوابی بهش نداد و در عوض با جدیت شروع به حرف زدن کرد.

_اینجا رو جمع جور کن، یه دوش هم بگیر و برو سر کارت. اگر هم کسی پرسید چرا شب به اتاقت برنگشتی، بگو تنبیهت کردم و تا صبح داشتی تمیزکاری می‌کردی.

ابروهای تهیونگ با گیجی بالا پریدن و لب باز کرد تا چیزی بپرسه؛ ولی جونگ‌کوک دوباره و این بار طوری که انگار چیزی رو تازه یادش اومده، به حرف اومد:

_و اینکه... قراره خواهرت رو اخراج کنم، از این به بعد تو به‌جاش اینجا می‌مونی.

با شنیدن این حرف، پسر تک‌خندی زد و دست‌هاش رو کنارش به تشک تکیه داد تا وزنش رو روشون بندازه.

_اوه؟ به‌عنوان پارتنر رئیس؟!

با خنده گفت؛ ولی طراح با جدیت بهش نگاه کرد و یک تای ابروش رو بالا انداخت.

_نه؟ به‌عنوان خدمتکاری که پنهانی با رئیسش می‌خوابه.

چشم‌های تهیونگ کمی درشت شدن، ابروهاش به‌سرعت توی هم فرو رفتن و کمی روی تخت صاف‌تر نشست.

_ببخشید؟!

_نامفهوم بود؟

جونگ‌کوک پرسید و پسر تکون خورد تا از روی تخت پایین بره.

_فکر می‌کردم گفتی ازم خوشت میاد؟! منظورت چیه که...

_کِی همچین چیزی گفتم کیتی؟

مرد با لحن و چهره‌ای سرگرم‌شده پرسید و بعد تک‌خنده‌ای زد.

_اوه... نکنه فکر کردی چون بوسیدمت و باهات خوابیدم... خبر خاصیه؟

قدمی به‌سمت تهیونگی که حالا نیمه‌برهنه و با اخم از تخت پایین اومده بود، برداشت و اضافه کرد:

_ازت خوشم میاد؟ می‌شه گفت؛ ولی رابطه‌ای در کار نیست کیم تهیونگ. توهم نزن.

Idiot Twin (Kookv)Where stories live. Discover now