شخصیت‌ها؛

4.7K 536 48
                                    

دلام جیگرا، دماغاتون چاقن؟ 🐝
خب همگی برید کنار می‌خوام فیک جدید استارت بزنم 😔

پارت اول قُل احمق هفتهٔ بعد پابلیش می‌شه، منتظرش باشید و دوستش داشته باشید. ✨

الان یه معرفی کوچیک از شخصیت‌های اصلی داستان داریم:

الان یه معرفی کوچیک از شخصیت‌های اصلی داستان داریم:

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

بخشی از فیکشن:

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.


بخشی از فیکشن:

بند مشکی و باریکی که روی کمر پسر قرار داشت -و دوطرف لباسش رو به هم متصل می‌کرد- رو با انگشت‌هاش گرفت، کمی عقب کشید و رهاش کرد که سوزش کمی توی پوست پسر پیچید و باعث شد به کمرش قوس بده.

از داخل آینه به چشم‌هاش نگاه کرد و دست دیگه‌اش رو روی قسمتی از موهای بلندش گذاشت.

_من مثل یه احمق یا یه همچین چیزی به‌نظر میام؟

تهیونگ صدای ملایم اما ترسناک طراح لباس رو درست کنار گوشش شنید و چشم‌هاش کمی درشت شدن. قدمی به‌سمت آینه قدیِ روبه‌روشون برداشت تا کمی ازش فاصله بگیره و ترسیده زمزمه کرد:

_چـ... چی؟

جونگ‌کوک دستی که تا چند لحظه قبل روی بند مشکی لباس پسر حرکت می‌کرد رو جلو برد، روی شکمش گذاشت و بعد از دوباره نزدیک کردنش به خودش -و البته کاملاً چسبوندن بدن‌هاشون به همدیگه- به نوازش تارهای مصنوعی موهاش ادامه داد.

تهیونگ برای لحظه‌ای با تصور اینکه اون مرد با خواهرش هم همین‌طوری رفتار می‌کرده، دلش می‌خواست یه مشت محکم توی صورت بی‌نقصش بکوبه؛ اما ثانیه‌ای بعد شنیدن حرفی که طراح جوان زد و دیدن کاری که کرد، باعث شدن قلبش یک ضربان رو جا بندازه و مطمئن بشه که اوضاع از اون بدتر نمی‌تونست باشه.

_باید بابت دروغی که بهم گفتی باهات چکار کنم کیم؟!

جونگ‌کوک این رو درحالی گفت که موهای بلند پسر رو با فشار زیادی کشید و باعث شد کلاه‌گیس در کسری از ثانیه از روی سرش کنار بره.

Idiot Twin (Kookv)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora