CHAPTER 3 . FLUTTER .

28 11 0
                                    

غلط تایپی ها رو نادیده بگیرین :
_________________________________________

= خیلی متاسفم

تهیونک به مرد قد بلند گفت .

+ مشکلی نیست ، خیلیای دیگه رو دیدم که مثل کوک بودن .

= بیمارانی مثل اون ....

~ اون فقط .... اون فقط یه ضربه و شوک روحیه آقای کیم . اون آسیب دیده . زن و بچش توی تصادف مردن و ....

روی زمین افتاد و دست تهیونگ رو گرفت .

رو به پسری که با چشمای گرد شده بهش نگاه میکرد التماس کرد .

~ لطفاً ... لطفاً برادرم رو نجات بده . اون حتی با منم صحبت نمیکنه .

چشمای پسر بزرگتر پر از اشک بودن .

جین نمیدونست چرا ولی حس میکرد اون پسر هم به اینکه برادرش خوب میشه امید داره .

جیمین در حالی که آرا رو بغل گرفته بود ، گفت :

+ تهیونگ میتونی بری داخل .

تهیونگ دماغ ارا رو فشار داد به سمت در رفت .

= حتما .

برگشت و قبل از اینکه داخل بهش ، دو مردی رو دید که با نگاهی پر از امید بهش زل زده بودن .

در رو باز کرد و جونگکوکی رو دید که پاهاش رو توی سینی خورکرده بود و به دیوارهای خاکستری رنگ نگاه میکرد .

در رو بست و صداش سکوت اتاق رو به هم زد .

آروم راه می‌رفت .

از پشت میز به پسر نگاه کرد .

آرا راست می‌گفت .

پیر واقعا خوش قیافه و خوش تیپ بود .

خط فک تیزش .

پوست رنگ پریدش .

خال روی گردنش و چشمای زیبا ...

^ نگاه نکن .

صدای سرد جونگ کوک تهیونگ رو از خلسه در آورد .

با خجالت پلک زد .

= ببخشید بابت بی ادبیم .

سعی کرد عادی باشه .

دفترچه یادداشتش رو در آورد و دید که جونگ کوک برای اولین بار با دقت نگاهش می‌کنه .

جونگ کوک چیز زیادی راجب پسر نمیدونست اما الان یه چیزی رو فهمیده بود .

اینکه پسر زیبا بود .

تهیونگ سرش رو از دفترچش دراورد و با جونگکوکی که نگاهش میکرد چشم تو چشم شد .

نگاهش رو منحرف کرد و تهیونگ گفت :

= بیا اول خودمون رو معرفی کنیم .

قلمش رو فشار داد .

= اول خودم . کیم تهیونگ . دانشجوام . ۲۲ ساله .

𝐬𝐰𝐞𝐞𝐭 𝐩𝐨𝐢𝐬𝐨𝐧 [𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤]Where stories live. Discover now