~جونگ کوک
جین در حالی که به سمتش می دوید زمزمه کرد . پارچه ای برداشت و دست برادرش رو بست .
و تهیونگ ، اونجا ایستاده بود و نمیدونست باید چیکار کنه .
با دیدن پسری که بیهوش روی زمین دراز کشیده بود و خون پارچه ی دور دستش رو رنگ میزد ، قلبش به درد اومده بود .
~ تهیونگگگگ . تهیونگ بیا کمک کن . این پارچه رو باز میکنم . بانداژ رو از توی کیف بیار . زود باشششش
تهیونگ با دیدن بی حرکت بودنش ، فریاد زد و باعث سریع به سمت کیف بدوه .
بانداژ رو برداشت و دور دست جونگکوک بست . پسر رو بلند کرد و با خودش به طبقه ی پایین برد . بهتره بگیم خودش هم میدوید .
به محض اینکه جین ، جونگکوک رو توی ماشین بغل گرفت و هق هق گریه میکرد ، تهیونگ با بیشتری سرعتی که میتونست ، ماشین رو حرکت داد و چیزی که توی سرش پخش میشد ، این بود :
+ خواهش میکنم جونگکوک . باهامون بمون . لطفا !
_____________تهیونگ با فریاد کمک خواست و گفت که مریضشون اورژانسیه . دکتر ها به عجله سمت جونگکوک اومدند و اون رو به اتاقی بردند .
= دکتر کیمممم . اون خون زیادی از دست داده .
گفت و با عجله از اتاق خارج شد .
+ گروه خونیش چیه ؟
ترسیده به نظر میرسید .دکتر گفت :
AB ×
+ مال منم همینه .
گفت و به سمت اتاق اهدای خون رفت .
________تخت تهیونگ ، درست کنار جونگکوک بود . داشت به جونگکوکی که خونش رو به سمت خودش میکشید نگاه میکرد .
رنگش پریده بود و لبهاش خشک شده بوند ، با این حال ، صورتش ، مرتب بود . جونگکوک مرتب بود .
تهیونگ همونطور که به خاطر سرگیجه ای که ناشی از ، از دست دادن خونش بود ، چشماش رو میبست و گفت :
+ مطمین میشم حالت خوب بشه .
همانطور که به پسر خوابیده نگاه میکرد گفت :
+ دکتر چو ، اگه مشکلی پیش بیاد ، کسی بیرون هست . مگه نه ؟
= درسته . دکتر کیم هست . شانس آورده که رگش رو زیادی عمیق نزده .
تهیونگ همونطور که تعظیم میکرد ، گفت :
+ ممنون دکتر چو .
___________~ چی شده بود تهیونگ ؟
به سمت جین که با صورت متورم و قرمز شده که قطعا ناشی از گریه بود ، بهش نگاه میکرد ، برگشت .
+ من فقط میخواستم باهاش ستاره ها رو ببینم .
با صدای ملایمی که بیشتر شبیه زمزمه بود گفت و باعث اخم جین شد .~ ستاره ها رو ؟
تهیونگ چشم هایش رو به هم فشار داد و گفت :+ ستاره ها رو .
تهیونگ روی نیمکت نشست و گفت :
YOU ARE READING
𝐬𝐰𝐞𝐞𝐭 𝐩𝐨𝐢𝐬𝐨𝐧 [𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤]
Randomوضعیت : در حال آپ ❤️✨ روز آپ : پنجشنبه ❤️✨ عشق قدرتمنده . حتی اگه یه کلمه باشه . عشق میتونه راه خودش رو برای شفا دادن زخم های مردم پیدا کنه ، میتونه صدمه بزنه و میتونه بکشه ! حتی میتونه درمان کنه ... تهیونگ ، درمان ، زندگی ، روح ، امید و قدرت جون...