•°pt1°•

1.1K 89 11
                                    

کتش رو از داخلِ جالباسی برداشت و حینِ اینکه تنش میکرد نگاهی به ساعت مچیش انداخت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کتش رو از داخلِ جالباسی برداشت و حینِ اینکه تنش میکرد نگاهی به ساعت مچیش انداخت. هنوز دیر نشده بود، هرچند هیچوقت پیش نمیومد که دیر برسه. شاید از هرکسی میپرسیدید که آن-تایم ترین آدمی که می‌شناسید کیه؟ جوابشون بی درنگ «کیم تهیونگ.» خواهد بود.

دوباره خمیازه کشید و نگاهی به خودش داخلِ آینه قدی اتاقش انداخت. از روی عادت همیشه اول آماده میشد و بعد موهای مشکیِ پرپشتش رو مرتب میکرد. شونه رو از داخلِ کشوی کوچیک کنارش برداشت و همراه با خمیازه سوم شونه رو بینِ موهای مشکیش حرکت داد.

دیشب تا نزدیکای صبح بیدار بود، طوری که با تابیدن نورِ آفتاب از بینِ پرده‌ های طوسی رنگِ اتاقش به خودش اومد و متوجه روشن شدنِ هوا شد. از مردی مثل کیم تهیونگ که تا حدِ زیادی به سلامتیش اهمیت میداد بعید بود که اینطور به خودش سخت بگیره، اما گاهی به پرونده‌ های بیمار هایی برمیخورد که تا ساعت ها نمیزاشتند چشم روی هم بزاره.

شاید از دیدِ عمومِ مردم، شغلِ اون چیزِ چندان مهمی نبود و نهایت به یک مشاوره ساده ختم میشد. اما کاملا برعکس!

شاید گاهی اوقات «سلامتِ جنسی حتی از سلامتِ جسمی هم مهم تر بود.» و شاید هم این جمله فقط برای کیم تهیونگ یک شعارِ شغلی محسوب میشد.

از دیشب که به خونه اومده بود تا دقیقا 1 ساعت و 40 دقیقه پیش درگیرِ پرونده بیماری شده بود که از مشکلاتِ روحیِ رنج میبرد. دختری که بعد از داشتنِ رابطه با پارتنرش دچار مشکلاتی شده بود و کمک کردنِ بهش بدونِ شک فقط از پسِ آدمی مثل دکتر کیم برمیومد.

مشهورترین سکس-تراپیستِ ایالات متحده!

کیم تهیونگ برخلافِ خیلی از پزشک های دیگه که با پول به جایگاه خوب رسیده بودند، مشهور بود چون وقتی مشکلاتِ هرکسی رو میشنید، تا وقتی که بهش کمک نکرده بود رهاش نمی‌کرد!
اون یک پزشکِ وظیفه شناس بود!

بعد از مطمئن شدن از اینکه موهاش مرتب شده و مثل روزهای قبل اون رو بهترین نحو نشون میده، لبخندِ صبحگاهیش رو روی صورتش نشوند و با برداشتنِ موبایلش از روی میز کوچیکِ کنار تختش از اتاق بیرون رفت.

فضای خونه 60 متریش مثل همیشه ساکت و آروم بود! جِف، دوست صمیمیِ تهیونگ، بار ها بخاطرِ داشتن همچین خونه‌ی کوچیکی غر زده بود و البته که هنوز هم میزد. و تمامِ جوابی که تهیونگ بهش میداد همین بود که:
"برام کافیه."

Taech Him | V.KooK🔞Where stories live. Discover now