part6

1.2K 284 104
                                    

با شنیدن صدای پایی لعنتی به زمان داد و خودشو عقب کشید

هرچند تن مو طلایی هم همراهش به جلو کشیده و حلقه دستاش حتی یک میل هم باز نشد

-ن..نه نرو

یونگی با به دندون کشیدن لب زیرینش دست هاشو روی پهلو های الهه گذاشت و با بی میلی عقب روندش قبل از اینکه اشک های جیمین برای پس زده شدنش شروع به ریزش کنند انگشت اشاره مرد روی لب های درشتش نشست

+هیش اگه من و اینجا ببینند برات بد میشه

پسر کوچکتر بینیش رو بالا کشید اون درک نمیکرد یونگی چی میگه فوبیاش تک تک اجزای بدنش رو لرزونده و جلوی فکر کردنش رو میگرفت با چشم های لبریز از اشکش لب زد

-چرا بد شه

اخه چه کسی میتونست جلوی این فرشته کم نیاره که ازیریس دومیش باشه؟

دستش رو یک طرف صورتِ فرشتهِ گریون جلوش گذاشت و با لبخند کوچکی در ذهن تکرار کرد

"حتی یکی از ویژگی هات هم به هاتور شبیه نیست تو یک فرشته ای که حتی قابل قیاس با اون شیطان لعنتی نیست "

با بیشتر شدن صدای پا سریع دستشو عقب کشید نگاهی به اطراف انداخت و با لب زدن "اینجا بمون یکی میاد پیشت" بی میل به سمت خروجی دوید

نمیدونست جنی و حوروس سر چه حسابی این الهه مو طلایی رو با اون مارِ افعی مقایسه میکردند اما هرچه که بود اگه میدیدند که جیمین قلبشو برده اطمینان پیدا میکردند که مو طلایی حتما تناسخ هاتوره!

درسته.‌. زمانی که بعد از رفتن حوروس و الهه، به مافدت نگاه کرد با دیدن ناخون های کاملا جویده شدش فهمید یک جای کار ایراد داره و در نهایت با استفاده از قدرتش تونست اون خدای مونث رو به زبون بیاره

از دروازه رد شد و با انداختن تنش روی تخت پادشاهیِ درون دنیای زیرین، نیشخندِ تمسخر امیزی روی صورت اورد

-اون جونگکوک لعنتی میترسه الهه.. دل ری رو ببره؟

بلند جوری که انگار مسخره ترین جمله و تصور به ذهنش رسیده خندید و لحظه ای بعد با فشردن دندون هاش روی هم زیر لب غرید

-یا نه شاید قلب خودشو تصاحب کرده

کمرش رو به پشتی تخت تکیه و با حس شل شدن عضلاتش بازدمشو صدا دار بیرون داد

-طلایی.. اسمانها تورو برای اینکه اون جایگاه رو بخام فرستادن؟ چون اگه قراره تو رو داشته باشم حاضرم اون خورشید لعنتیو با اتش خودش ذوب کنم

***

"چند دقیقه بعد از رفتن ازیریس"

بعد از رفتن مردِ شاخدار تنی که دوباره احساس سرما میکرد رو جمع و با بیشتر فشردن پارچه ابریشمی روی کمر و بازوهاش سعی کرد کمی گرما به تنش هدیه بده

God|VkookminWhere stories live. Discover now