part17

377 107 26
                                    

دست های لرزانش رو بالا برد و طبق عادت ناخون هاش رو به دندون کشید سفیدیه چشم های زیباش بر اثر گریه های مداومش سرخ شده و حالت های عصبیش جیمین رو میترسوند

دو روز از زمانی که جسد ست رو درون محفظه ای شیشه ای نگه داری میکردند میگذشت

طبق حرف ازیریس روح مردِ مو قرمز به دنیای مردگان نرفته بود پس احتمال اینکه درون تنش محسور شده باشد زیاده اما تن سفید شده و موهای سرخی که حالا رنگ برف رو به خود گرفته بودند چیز دیگری میگفت

از طرفی ذهن موطلایی هم درگیر بود درگیر جفت چشم زمردی که بی اجازه رصد کرده بود

دست هاش به لُنگش چنگ زده و زبونش روی جفت لب های صورتیش کشیده شد

-جنی

+هیس

دختر قبل از اینکه مو طلایی جمله ای به زبون بیاره دهنش رو بست اما حتی اینم باعث نشد تا پسرک از سوالش دست برداره

-از بین خدایان، زنی بوده که چشم های زمردی داشته باشه؟

برخلاف تصورش واکنش شدیدی ندید دختر تنها نیشخندی زد و با تکیه دادن کمرش به صندلی جواب داد

+پس بالاخره دیدیش

-چ-

+اسمش هاتوره خدای عشق محبت و لذت شصت سال پیش کشته شد

-اوه

دخترک بدون اینکه نگاهی به پسرک بندازه پلک هاش رو بهم رسوند خستگی تنش رو از پا در اورده بود و اصلا حوصله جواب دادن به سوالات خواهرزادش رو نداشت بنابراین با بلند شدن از روی صندلیِ سلطنتیش به سمت معشوقی که دیر بهش رسیده بود حرکت کرد

انگشتش رو روی شیشه کشید و با چشم هایی که پر از هر وقتی بودند همونجا نشست کمرش رو به محفظه تکیه داد و با بستن پلک هاش اوضاع رو برای مو طلایی معذب کرد

میتونست حسش کنه بلند شدن الهه و دور شدنش از خودشون و بالاخره تنهایی و سکوتی که نسیب اون زوج بدبخت شده بود

-باید چیکار میکردم؟

دخترک با صدایی لرزون پرسید و جوابش هیچی جز سکوت نبود

-خواهرم؟ یا معشوقم؟ یا حتی خانواده ای که رابطه خونی نداریم؟

جنی عاجز بود حتی اگر غریبه ای او را از دور میدید هم متوجه غریبی دخترک میشد

با خزیدن موجودی به دور مچ پاش چشم های اشک الودش رو به اون سمت داد خودش بود! ماری خاکی رنگ با چشم هایی سیاه!

قبل از اینکه به خود بجنبد مار از دور ساق پاش به سمت بالا حرکت کرد سر ترسناکش رو رو به روی صورت مافدت گرفت و در لحظه با نور سبز رنگی که چشم های مار رو در بر گرفت همه چی عوض شد

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 29 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

God|VkookminWhere stories live. Discover now