هشدار⛔️⛔️
این یک وانشات فول اسماته 🔥🔥
اگر سنتون کمه یا اسمات دوست ندارید این وانشات رو رد کنید‼️‼️
برای درک بهتر آهنگ;who do you love?(ft.french montana) گوش بدید و لذت ببرید🔥
⭕️⚜️⭕️⚜️⭕️⚜️⭕️⚜️⭕️⚜️⭕️⚜️⭕️⚜️⭕️⚜️⭕️بعد از خداحافظی با جونگ کوک به سمت Koenigsegg Gemera مشکی رنگش شد و به مقصد خونه حرکت کرد.
توی راه به آهنگ Serendipity گوش میداد.
و از صدای بهشتی پسرکش نهایت لذت رو می برد!!
به سرعت حرکت میکرد.نگاهی به ساعت کرد.
اوه فاک!
ساعت1:45 نصف شب بود.
با دیدن خونه اش نفسی عمیقی کشید و دنده رو عوض کرد و ریموت را زد تا وارد پارکینگ بشه.
با پارک کردن اتوموبیلش،پیاده شد.
به خونسردی به سمت آسانسور حرکت کرد با خیال اینکه اون تخس خوابه در صورتی که نمیدونست اون پسرک آمار ها رو خوب داره و میدونه تهیونگ دوباره رفته پیش جونگ کوک!
از آسانسور پیاده شد، رمز خونه رو زد و وارد شد.
با دیدن چراغ روشن خونه ابرویی بالا داد.
با دیدن دو جفت چشم تاریکی یه قدم عقب رفت.
"یا عیسی مسیح!"
با دیدن جیمین که عصبی نگاهش میکرد، چشم هاش رو ریز کرد.
کمی دقت کرد متوجه لباس های پسرک شد.
لباس حریر سفیدی به همراه باکسر مشکی رنگ.
لباس توی تنش زار میزد و مشخص بود لباسای خودش رو پوشیده!
"چه عجب جناب کیم تهیونگ تشریف اوردند"
دستی توی صورتش کشید که با حرف جیمین اخم کرد.
"ها؟"
"میدونی ساعت چنده؟"
"اوه ببخشید که باید رفت و آمد هایم هم رو به جناب عالی بگم"
"کیم تهیونگ!"
جیمین با جدیت لب زد.
"چیه؟"
جیمین از جاش بلند شد.
"من دوست پسرتم!"
دستش رو به کروات پسر بزرگتر برد و دور دستش پیچوند.
"چند بار بهت گفتم از اون پسره جئون خوشم نمیاد!"
"بس کن!"
جیمین پوزخندی زد.
تهیونگ توی صورت پسرک خم شد.
"چی میخوای؟"
جیمین چشماش رو درشت کرد.
یک لحظه تغییر مود داد.
"چی گفتی؟"
لعنت!
تو این مورد خیلی حساس بود مخصوصا اگه
کم محلی تهیونگ رو میدید!
با پشت دستش قطره اشکش رو با خشم پاک کرد.
کروات تهیونگ رو ول کرد.
تهیونگ متوجه ناراحتی جیمین شد.
پوفی کشید که با حرکت بعدیش دیگه صبر نکرد
"اگه اینطوریه، منم میرم پیش یونگی!"
لعنتی میدونست
میدونست نقطه ضعفش رو!
"با این لباسا؟"
"دقیقا با همین لبا........"
با کوبیده شدن لبای تهیونگ روی لباش ساکت شد.
تهیونگ با خشم و شلخته میبوسیدش.
همکاری نمیکرد و این تهیونگ رو خشمگین تر میکرد.
لباش رو برداشت.
"مشکلت چیه؟مگه همینو نمیخوای؟"
"حتی بلد نیستی معذرت خواهی کنی"
جیمین با تخسی لب زد.
تهیونگ ابرو هاش رو بالا داد.
جیمین با دیدن چشمای وحشی تهیونگ دستاش رو دور گردنش حلقه کرد.
"هر چند میدونم تو معذرت خواهی نمیکنی ولی..."
پایین تنش رو محکم به پایین تنه تهیونگ کوبوند.
"ولی این کوچولو به شدت به تو نیاز داره!"
و لیسی به خط فک پسرک زد.
لعنت که انقدر خواستنی بود!
تهیونگ دستش رو زیر پیراهن نازک پسرک برد و لیسی به لاله گوشش زد.
"فاک! میخوای منو بکشی؟"
جیمین خودش رو بیشتر بهش چسبوند.
"آره میخوام کاری کنم که از شدت شق درد منو همینجا به فاک بدی"
گاز محکمی از گردنش گرفت.
جیمین متعجب دستاش رو توی موهاش فرو برد.
"اهههه"
"_نه جیمین! تو کاری کردی که به کمتر از سه راند راضی نشم!"
و به سمت بیلیارد هولش داد.
جیمین تعادلش رو از دست داد و روی بیلیارد افتاد.
روش خم شد.
لباساش رو توی تنش پاره کرد.
جیمین فقط با باکسر جلوش بود.
لیسی به لباش زد و به جون ترقوه هاش افتاد.
جیمین ناله میکرد و به موهای پسرک چنگ میزد.
"اهههه فاک"
یکی از نیپلاش رو بین دو انگشتش گرفت و فشار داد.
جیمین تکونی خورد.
از گردنش بیرون اومد و نگاهی به چشمای خمار و لبای نیمه بازش خیره شد.
پوزخندی زد.
یکی از نیپلاش رو توی دهانش برد.
دست جیمین بدون اراده توی موهاش فرو رفت.
پریکام بیشتری از عضوش میریخت و باکسرش رو خیس کرده بود.
اون یکی نیپلش رو به توی دهانش فرو برد و میگزید.
جیمین ناله بلند تری کرد.
سرش رو بالا اورد.
پسرک رو روی بیلیارد گذاشت.باکسرش رو از پاش بیرون آورد.
به پاهای خوش تراش و شیشه ای رنگش خیره شد.
سرش توی رون های توپرش فرو برد.
محکم مک می زد.
"اههه ته اومممم"
لیسی به عضوش زد.
جیمین هومی توی گلوش کرد و سرش رو عقب برد که به لبه میز برخورد کرد.
آهی از درد کشید.
تهیونگ با کمی نگرانی دستش رو روی شکمش کشید.
"حالت خوبه؟"
جیمین ناله ای کرد و سرش رو تکون داد.
دوباره بوسه هاش رو از سر گرفت.
مک زدن هاش رو پایین تر برد و به بوتی اش نگاه کرد.
اسپنک محکمی به بوتی هاش زد که جیغ پسرک رو در اورد.
به سوراخش که باز و بسته میشد نگاهی کرد.
"انگار اینجا یکی خیلی بی قراری میکنی"
"فاک بهت ته"
"اونی که داره به فاک میره تویی نه من بیب!"
مکی به سوراخش زد.
زبونش رو چرخوند.اشک پهنای صورت پسرک گرفت.
از شدت لذت قطره اشکی از چشماش میریخت.
"اهه....هوممم فاککک"
زبونش رو بیرون میآورد و دوباره واردش میکرد.
انگشتاش رو سمت دهان پسرک برد.
جیمین با دیدن انگشت های تهیونگ متوجه منظورش شد.
انگشتاش رو توی دهانش برد و با لذت مکشون میزد.
با آماده بودن سوراخش به جیمین که مشغول مک زدن انگشتاش خیره شد.
از همین الان داشت تحریک میشد.
انگشتاش رو از دهانش بیرون کشید.
اولین انگشتش رو روی سوراخش قرار داد.جیمین چشم های نیازمندش رو بهش داد.
سرش رو نزدیک اورد و لبای پسرک رو بوسید.
همینطور که میبوسیدش انگشتش رو واردش کرد.
جیمین سرش رو عقب برد.
"اخخ اهه یه لحظه"
و نفس عمیقی کشید.
بوسه ای زیر لبش زد.
"ببخشید بیبی ولی اینجا قرار نیست تو معترض بشی!"
و انگشت و توش تکون داد.
جیمین آه بلندی کشید.
آخرین باری که با هم رابطه داشتن سه ماه پیش بود.
بخاطر شلوغ بودند سر هر دوتاشون وقت نکردند حتی بعضی شب ها پیش هم بخوابن.
انگشت دومش رو اضافه کرد.
ناله ای از درد کشید. انگشت هاش رو بیشتر تکون داد.
"اههههه"
انگشتش رو قیچی وار تکون داد و باعث شد پسرک بلند تر ناله کنه.
انگشت سوم هم وارد کرد که به پروستاتش برخورد.
دست جیمین رو روی موهاش حس کرد.
"پیداش کردم نه؟"
جیمین ناله ای کرد و سرش رو تکون داد.
انگشت هاش رو سریع تر تکون داد.
"اههه ته بی..بیشتررر هومممم"
با احساس اینکه آمادست انگشتاش رو بیرون کشید.
"نههه"
جیمین ناله ای از سر نارضایتی کشید.
اشکی از چشماش ریخت.
روش خیمه زد.
"متاسفم بیبی"
بوسه ای روی چشماش زد.
کمربندش رو باز کرد و بیرون کشید.
زیپ شلوارش رو باز کرد.
جیمین با تعجب نگاهش میکرد.با وارد شدن دیک تهیونگ چنگی به بازوهاش زد.
با بوسه تهیونگ جیغش خفه شد.
تهیونگ شروع کرد به بوسیدن لباش.
اشک از چشماش میریخت.
کمی اروم تر شد.بوسه هاش رو تا گردنش ادامه داد.
"خیلی بدجنسی"
جیمین با درد گفت.
تهیونگ سرش رو بالا اورد.
"من که گفتم متاسفم"
"عذرت رو قبول نم...... اههههه"
با ضربه تهیونگ چشماش رو از درد بست.
دوباره ضربه زد.جیمین ناله میکرد و بازوهاش رو میفشرد.
بعد چند ضربه به پروستاتش برخورد کرد.
پاهاش رو دور کمرش حلقه کرد.
"اههه خودش....خودشههه"
تهیونگ اسپنکی به بوتیش زد که باعث ناله کنه.
سریع تر تکون داد.
"اههه هوممم عالیهههه بیشترررر محکممم تررر"
جیمین با ناله لب میزد.
بعد چند ضربه جیمین دستش رو فشرد.
"دارمم....می....میاامم هههه"
"فاک بیا خوشگله!منم دارم میام"
جیمین بعد چند دقیقه با شدت اومد.
با منقبض شدن سوراخش تهیونگ هم با ناله اومد.
هر دو نفس نفس میزدند.
روی تک تک اجزای صورتش بوسه زد.
اروم جیمین رو بلند کرد.
"اهه کجا میری؟"
"گفتم که به کم تر از سه راند راضی نیستم بیبی"
جیمین چشماش رو بست.
خواست به سمت اتاقشون بره که جیمین اروم زمزمه کرد.
"تشنمه!"
تهیونگ سرش رو تکون داد و به سمت آشپزخونه حرکت کردند.
عضوش را بیرون کشید و
روی جزیره نشوندش که جیمین ناله ای از درد کرد.
"صبر کن!"
جیمین سرش رو تکون داد و نفس عمیقی کشید.
پریکام تهیونگ تا رونش پایین اومد.
تهیونگ لیوان آب رو دستش داد.
جیمین اروم سر کشید.
نگاهی به پریکامش که تا ران جیمین می اومد،کرد.
"فاک خیلی خوشگلی!"
جیمین با این حرف شروع کرد به سرفه کردند.
به سمتش رفت.اروم کمرش رو ماساژ داد.
"عجله نداریم عزیزم"
جیمین چشماش رو چرخوند و لیوان رو دستش داد.
لیوان رو کنار گذاشت.
بغلش کرد و به سمت اتاق حرکت کرد اما جیمین رو روی تخت نگذاشت!
جیمین بهش نگاه کرد که محکم به دیوار برخورد.
آهی از سرمای دیوار کرد.
تهیونگ دستاش را دو طرفش قرار داد و واردش شد.
"اههه ههههه"
جیمین ناله بلندی کرد.
با اینکه تا چند پیش داشت بفاکش میداد ولی هنوزم تنگ بود.
آهی از لذت کشید.
خودش رو تنظیم کرد. توی صورتش خم شد.
"آماده ای؟"
جیمین با ناله سرش رو تکون داد.
شروع کرد به ضربه زد.پوزیشین جوری بود که هر ضربه تهیونگ عمیق واردش میشد.
"هوممم عالی...عالیههه"
جیمین با لذت گفت و دستاش رو دور کمرش حلقه کرد.
با سرعت و محکم تر حرکت کرد.
جیمین ناله میکرد.دم گوشش خم شد و حرفای کثیف میزد.
جیمین ناله میکرد.
محکم زد که به پروستات پسر برخورد کرد.
"هااا خود...اوممممم"
لباش رو بوسید.
"میدونم بیب"
و محکم تر ضربه زد.
جیمین سرش رو به دیوار تکیه داد و ناله میکرد.
تهیونگ با لذت بهش ضربه میکرد که جیمین با شدت کام شد.
چند تا ضربه دیگه زد که کام شد.
کمی ضربه زد و ازش خارج شد.
جیمین بیحال بهش تکیه داد.
اروم روی تخت گذاشتش.
"تو استراحت کن تا برات آب بیارم"
دم گوشش لب زد و بوسه نرمی روی لبش زد.
با رفتن تهیونگ دستش رو روی شکمش کشید.
"اههه حس خوبی دارم"
و ناله ای کرد.
تهیونگ وارد شد اما دستش یه جام پر شراب بود و یه لیوان آب!
جیمین بهش نگاه کرد.
لیوان آب رو دستش داد.جیمین زیر لب تشکر کرد و آب رو سر کشید.
لیوان رو ازش گرفت و کنار گذاشتش.
جیمین رو خم کرد و شروع به بوسیدن لباش کرد.
جیمین دستاش رو دور گردنش حلقه کرد.
سرش رو بالا اورد.
"دلم برات تنگ شده بود جوجه"
جیمین خودش رو به تهیونگ چسبوند و اروم لب زد.
"منم همینطور"
"میخوام فانتزی جدیدم رو روت امتحان کنم"
"پس منتظر چی هستی؟"
"منتظر اجازه تو!"
جیمین بوسه ای روی لبش زد.
"نیازی به اجازه نیست!"
روی شقیقه اش بوسه زد.
شراب توی دستش رو برداشت.
یخ داخل جام رو برداشت.
اروم خم شد.یخ رو روی نیپلش گذاشت و چرخوند.
جیمین با این حرکت هینی کشید.
"تهه"
"جون ته؟"
"اههه"
جیمین ناله کرد.
کمی از شراب رو روی تن شیشه ایش که بنفش رنگ شده بود ریخت.
جیمین ناله کرد و خودش رو تکون داد.
دستش رو روی رونش گذاشت و فشرد.
"بی قراری نداریم"
"تههه"
جیمین معترض نالید.
"میخوام شراب تن تو رو بچشم بیب پس اروم باش!"
روی تنش خم شد و شروع کرد به مک زدن و لیسیدن شراب های ریخته شده.
جیمین ناله میکرد.
یخ روی دور نیپلش میچرخوند و لذتش رو چندین برابر میکرد.
پایین تر رفت.
"پاهاتو برام باز کن پاپی!"
جیمین با ناله پاهاش رو باز کرد.
بوسه ای روی سوراخش گذاشت.جیمین هیسی کشید.
لوب رو از کنار برداشت و روی انگشتاش ریخت.
انگشتاش رو بهم مالوند.
انگشت وسطش رو واردش کرد.
جیمین ناله کرد و به تخت چنگ زد.
انگشتش رو کمی جلو و عقب برد.جام رو برداشت و یخ دیگه ای از توش در اورد و وارد جیمین کرد.
جیمین دستش رو روی دست تهیونگ گذاشت.
"نههه"
یخ دوم هم واردش کرد.
جیمین شروع کرد به گریه کرد.سرما درونش هم لذت بخش بود و دردآور.
"التماست میکنم تهه"
جیمین با اشک گفت.تهیونگ که انتظار این واکنش جیمین رو نداشت.
روش خم شد و شروع کرد به بوسیدنش.
"ببخشید جیمینم!"
اروم کمرش رو نوازش کرد.
"درد داره"
جیمین با اشک گفت.با دستش اشکاش رو پاک کرد.
روی چشماش بوسه زد.
جیمین بر خلاف تخس و پرو بودنش روحیه خیلی حساسی داره و تهیونگ اینو خوب میدونست!
"متاسفم بیبی.الان دردشو خاتمه میدم"
و واردش شد.
جیمنی هینی کشید و سرش رو توی گردنش فرو برد.
با سرمای دیواره های سوراخش ناله کرد و شروع به حرکت کرد.
جیمین اشک میریخت.
تهیونگ بوسه ای به لباش زد و به خودش لعنت میفرستاد که چرا انقدر بی فکر اینکارو میکرد.
تا به خودش اومد متوجه لذت جیمین شد.
جیمین به موهاش چنگ زد.
"مگه با تو نیستم مرتیکه! محکم تر ضربه بزن"
اخمی کرد و محکم بهش ضربه زد.
جیمین متعجب ناله بلندی کرد.
دستش رو روی شکمش گذاشت.
"اهه احساس میکنم تا وسط روده هامه"
تهیونگ نیشخندی زد.
محکم تر ضربه میزد.پیشونیش رو به پیشونی جیمین زد.
"عاشقتم پاپی"
جیمین چشماش رو بست و ناله ای کام شد.
چند ضربه دیگه زد و برای بار سوم داخلش ریخت.
"احساس میکنم پر شدم"
جیمین با بیحالی لب زد.
بوسه ای روی چشماش زد.
"باید بریم حموم"
چشماش رو بست و سرش رو تکون داد.
بوسه ای به لباش زد.
به سمت حموم رفت و بعد از آماده کردش،وارد اتاق شد.
جیمین رو بغل کرد.جیمین سرش رو توی گردنش فرو برد و ملچ مولوچی کرد.
تهیونگ خنده ای به کیوتیش زد.
اروم توی وان قرارش داد.جیمین آهی از لذت کشید.
پشت سرش نشست.جیمین رو به خودش تکیه داد.
اروم بدنش رو ماساژ داد.کمرش رو نوازش کرد و روی موهاش بوسه زد.
جیمین غرق لذت بود که با صدای بم و لطیف تهیونگ لبخند شیرینی زد.
"متاسفم که پیش جونگ کوک رفتم"
جیمین سمتش برگشت.دستاش رو دور کمر تهیونگ حلقه کرد.
"دیگه؟"
"متاسفم که این مدت بهت بی محل بودم"
"دیگه؟؟"
جیمین با ابرو های بالا رفته لب زد.
"و متاسفم که باعث اشکات شدم و بابت چند لحظه پیش....."
"بسه"
تهیونگ تعجب کرد.
"چ..چی؟"
جیمین دستاش رو محکم تر کرد.
"تو حق نداری دیگه پیش اون پسره جئون بری"
بوتیش رو روی دیک تهیونگ تکون داد.
فاکی زیر لب گفت.
"حق نداری بهم بی محل باشی"
بیشتر بوتیش رو تکون داد.
"حق نداری بوسم نکنی"
دیک تهیونگ رو توی دستش گرفت و روی خودش تنظیم کرد.
"جیمی...."
"حق نداری منو از خودت دور کنی"
و نشست.
هر دو ناله ای کردند.
جیمین خودش رو حرکت می داد و توجهی به تهیونگ نمیکرد.
"حق نداری منو بغل نکنی"
و بیشتر حرکت میکرد و مهلت به تهیونگ نمیداد.
با ضربه تهیونگ به پروستاتش با اشک زمزمه کرد.
"حق نداری منو نخوای چون......"
دم گوشش ناله ای کرد و غرید.
"هیچکس جیمین نمیشه!"
تهیونگ کمرش رو گرفت.
"باشه جیمین"
"نه اههه هنور حرفم تموم نشده"
و محکم تر تکونش داد.
صورت تهیونگ رو گرفت و قبل از اینکه کام بشه و چشماش از شدت درد بسته بشه.
"فهمیدی تهیونگ حق نداری جیمینت رو نخوای اییی"
با درد آهی کشید و توی بغل تهیونگ از حال رفت.
"جیمیننن"
●▪︎▪︎●▪︎▪︎●▪︎▪︎▪︎●▪︎▪︎●▪︎▪︎▪︎●
با حس دردی توی دستش چشماش رو باز کرد.
تهیونگ با دستش موهاش رو نوازش کرد.
"هیچی نیست خوب میشی جیمینم"
چشماش رو بست.
تهیونگ جیمین رو بغل کرد.
"متاسفم متاسفم"
دکتر گفت بخاطر ضعف شدیدی طاقت اینهمه رابطه داشتن رو نداشت برای همین از حال رفت.
"مگه نگفتی غذا میخوری،بازم که بهم دروغ گفتی"
جیمین خودش رو تکون داد و ناله کرد.
"نههه تهیونگم منو ترک.....ترک نکن....التماست میکنم...نههه هومممم"
جیمین داشت کابوس میدید.
از جاش بلند شد و تکونش داد.
"بیبی! چشمات و باز کن.داری خواب میبینی"
بله داشت دوباره کابوس میدید.
مگه بهش نگفته بود خوب شده.
جیمین با شدت چشماش رو بست.
"ته ته"
جیمین با اشک زمزمه کرد.
جیمین رو توی بغلش فرو برد.جیمین مثل یه بچه بیگناه به بغل گرمش پناه برد.
"متاسفم جیمینم"
"منو ترک نمیکنی؟"
جیمین رو از بغلش بیرون آورد.روی چشماش بوسه زد.
"نه چرا باید جوجم رو ترک کنم"
"تو جونگ کوک رو دوست نداری نه؟"
جیمین با بغض لب زد.
با این حرف جیمین تا ته جریان رفت.
حالا متوجه حال بد جیمینکش شد.
اون ترسیده بود تهیونگ بخاطر اون پسر خرگوشی ولش کن.
"جیمینکم"
جیمین رو به خودش فشرد.
"با توعم مرتیکه منحرف!"
جیمین با اشک گفت.
بوسه ای روی لباش زد.
"همونطور که خودت گفتی هیچکس جیمین نمیشه!
البته هیچکس جیمینِ من نمیشه"
موهای لختش رو نوازش کرد و روشون بوسه زد.
"هیچکس تو نمیشی عسلم"
جیمین محکم تر بغلش کرد.
"دوست دارم ته ته"
"منم عزیزم منم دوستت دادم.
منو ببخش"
جیمین موهای تهیونگ رو نوازش کرد.
"خیلی وقته که بخشیدمت ت...."
با بوسه تهیونگ لبخندی زد و چشماش رو بست.
تهیونگ با دلتنگی لبخند نرمی زد و روی لبخند عسلی جیمین بوسه زد.
"_درسته!
هیچکس جیمینم نمیشه!!"
"The end;)"⭕️➖️⭕️➖️⭕️➖️⭕️➖️⭕️➖️⭕️➖️⭕️➖️⭕️➖️⭕️
2823 words☆
درود
چطور بود؟
امیدوارم لذت برده باشید
دوست داشتم بدونم که با وانشات اسمات مشکلی ندارید
ولی چون هیچکس ریاکشنی ندا:(د پس
تصمیم گرفتم خودم دست به کار شم😈😈
ووت فراموش نشه 💞
سایلنت ریدر نباشید 🥀
نظرتون برام خیلی ارزشمنده ❣️❣️
دوستتون دارم💜

BẠN ĐANG ĐỌC
Vimin book🤍✨️
Lãng mạnبه منطقه ویمین شیپرا خوش اومدید 💙✨️ ما اینجا انواع وانشات مخصوص کاپل کیوتمون ویمین داریم🐣🐻 ژانر های مختلف داستان هایم رو از دست نده ❣️ قول میدم عاشقشون میشی😉💞