خمیازه کوتاهی کشید و به بدنش قوس داد.
اروم چشماش رو مالید و از تخت پایین اومد.
_ته؟
اروم صداش زد.
با باز شدن در سرش رو بالا اورد.
_عصرت بخیر بیبی
تهیونگ با لبخند به پسرکی که موهاش توی صورتش ریخته بود و سعی میکرد با فوت کنارشون بزنه،خیره شد.
جیمین سرش رو تکون داد و دستاش رو باز کرد.
خنده بمی از کیوتی پسرکش زد و اروم بغلش کرد.
_برات بستنی خریدم، دست و صورتت رو بشور و موهات رو شونه کن و بیا! باشه مینی؟
جیمین صورتش رو به پیراهن خوشبوی تهیونگ مالید و سرش رو تکون داد.
_کلمات عزیزم
_باشه ته ته
اروم زمزمه کرد.
روی موهای پسرک بوسه زد و ازش جدا شد.
_توی سالن منتظرم
جیمین باشه ای گفت و به سمت سرویس حرکت کرد.
تهیونگ لبخندی به کیوت بودن دوست پسرش زد
این مود لوس بودنش رو دوست داشت
اتاق خارج شد.
جیمین بعد از کاراش از سرویس بیرون اومد.
به موهای شلخته اش نگاهی کرد.
_اوف حوصله ندارم شونشون کنم
ولشون کن!
از اتاق بیرون رفت.
به سمت سالن حرکت کرد.
با دیدن بستنی مورد علاقه اش چشماش برق زد.
خواست سمتشون حرکت کنه که با صدا زده شدن،ایستاد.
_جیمینا مگه نگفتم موهات رو شونه کن!
و بستنی رو ازش قاپید.
_یا ته !
_بدو موهات رو شونه کن بعد بهت بستنی میدم
جیمین دستش رو دراز کرد تا بستنی رو ازش بگیره ولی تهیونگ زود جنبید دستش رو عقب کشید.
_ته اذیت نکن!
_اول موهات
جیمین دستش رو دوباره نزدیک برد ولی تهیونگ دستش رو عقب کشید.
جیمین از حرص پاهاش رو روی زمین کوبید.
_تههه
تهیونگ بدون توجه به سمت اتاق حرکت کرد.
جیمین لباش رو آویزون کرد.
_خیلی بدی!
جیمین لب زد و خواست بره که تهیونگ با شونه و گیره برگشت.
_خودم برات شونه میکنم
تهیونگ با لبخند لب زد.
جیمین نگاهی به گیره ها انداخت.
_اصلا و ابدا
_ بعدش بهت بستنی شکلاتی میدم
_قول میدی؟
_قول قول
جیمین رو صندلی نشست و اجازه داد دوست پسر هر بلایی خواست سر موهاش بیاره
تهیونگ با تمون کردن کارش لبخند ذوق زده ای زد.
_تموم شد!
جیمین لباش رو غنچه کرد و به خودش توی آینه نگاه کرد.
_شبیه بچه ها شدم
_خوبه الان تو نینی منی
تهیونگ با ذوق گفت و لپاش رو کشید.
_بستنی ام رو بده
تهیونگ سرش رو تکون داد.
جیمین بستنی رو گرفت و بازش کرد.
تهیونگ با لبخند جعبه ایش به بستنی خوردن معشوقه اش نگاه میکرد.
دیدن پسرکش با موهای بسته و در حال خوردن بستنی خیلی کیوت به نظر میرسید.
جیمین سرش رو بالا اورد و با لبخند مسخره تهیونگ رو به رو شد.
سرش رو تکون داد و به ادامه بستنی خوردن پرداخت.
بعد از تمام شدن بستنی،اخمی کرد.
_آه لعنت بهش تموم شد.
با انگشت گرمی رو لباش تعجب کرد.
تهیونگ اروم گوشه لبش رو پاک کرد و انگشتش رو توی دهانش فرو برد.
جیمین متعجب بهش نگاه کرد.
تهیونگ با دیدن قیافه گیج پسرک خندید و پیشونی اش را به پیشونی پسرک چسبوند.
به چشمای قشنگش نگاه کرد.
_ته
تهیونگ خندید سرش رو بالا اورد.
گونه اش را نوازش کرد.
_دوستت دارم
جیمین لبخندی زد.
_منم دوست دارم
تهیونگ با چشمای براق نگاهش کرد.
جیمین سرش رو توی گردنش فرو برد.
_انقدر اینطوری نگام نکن
خجالت میکشم
_چیکار کنم بیبی؟ خب خیلی خواستنی هستی
_تهه
جیمین نالید
تهیونگ دوباره لبخند زد.
امروز بیشتر از هزار بار خندید و همه اینا بخاطر پسرک شیرینش بود.
محکم بغلش کرد و بهخودش فشرد.
_اخخ ته
_تو فقط جوجوی منی
_لهم کردی ته!
جیمین خودش رو جدا کرد و غر زد
تهیونگ هم تمام مدت به غر های کیوت دوست پسرش نگاه میکرد و سرش رو تکون داد و لبش رو میگزید تا نخنده:)
End...♡
Happy new year💜✨
☆••☆••☆••☆••☆••☆••☆••☆••☆••☆••☆••☆
ببخشید برای دیر کردنم
عیدتون مبارک قشنگ های من😘😍
بهترین سال را براتون ارزومندم پر از لبخند و سلامتی و موفقیت♥️♥️😘
بهتون قول داده بودم
که یه اسمات دیگه بهتون بدم اما با دیدن ووت ها دلسرد شدم... 🥀
برای هر کدوم از وانشات ها زحمت میکشم حداقل ستاره پایین رو بزنید و خوشحالم کنید:)

VOUS LISEZ
Vimin book🤍✨️
Roman d'amourبه منطقه ویمین شیپرا خوش اومدید 💙✨️ ما اینجا انواع وانشات مخصوص کاپل کیوتمون ویمین داریم🐣🐻 ژانر های مختلف داستان هایم رو از دست نده ❣️ قول میدم عاشقشون میشی😉💞