"الو؟..یا زنده ای؟چرا هیچی نمیگی؟"
اولش فکر میکرد توهم زده ولی حالا که دوباره صداش رو میشنید مطمئن شد که اون صدا متعلق به جیمین..
هضمش براش سخت بود،انگار وسط یک خواب گیر افتاده بود..
بدون اینکه چیزی بگه گوشی رو پایین آورد و تماس رو قطع کرد.با ضرب از جا پرید و بدو به سمت سرویس بهداشتی رفت.
درست جلوی در سرویس بهداشتی یک تابلوی زرد رنگ با نوشته ی "خراب! در دست تعمیر" قرار گرفته بود. همین کافی بود تا گمانش به حقیقت تبدیل بشه.تابلو رو با پا زد کنار و به سمت در شیشه ای هجوم برد.در رو از پشت قفل کرده بودن برای همین هر چقدر هل میداد نمیتونست بازش کنه.
در نتیجه چند قدم عقب رفت و بعد با سرعت خودش رو کوبید به در ، همزمان با شکستنش به همراه خورده شیشه ها پرت شد روی کف سرویس بهداشتی..
کسی که داخل بود غافل گیر شد.شوکه با اسلحه توی دستش برگشت سمت یونگی و بهش شلیک کرد. به خاطر خفه گیری که داشت صدای آنچنانی از خودش تولید نمیکرد برای همین توجه رو هم به خودش جلب نمیکرد.
یونگی روی خورده شیشه ها غلت خورد و جا خالی داد.تو یک حرکت با تکیه بر پاهاش روی پنجه ایستاد و از گردن اون مرد گرفته چرخوندش با اینکار قدرت عمل رو توی چند ثانیه ازش گرفت.
مرد بیهوش کف زمین افتاد و یونگی بعد برداشت اسلحه اش یکی یکی داخل توالت ها رو گشت تا اینکه رسید به آخری درش نیمه باز بود.
ابروهای یونگی بهم گره خوردن. بدون تردید در رو هل داد تا باز بشه اما انگار یک چیزی اون وسط مانعش بود.. سعی کرد از لابه لای در داخل رو بررسی کنه همین کافی بود تا چشمش بخوره به نامجون که بیهوش با پیشونی زخمی افتاده بود کف زمین. "نامجون!!"
...
نفس عمیقی کشید و با لذت مشامش رو با بوی قهوه پر کرد.
جرعه ای ازش نوشید "خب..چیشد فهمیدی نامجون این مدت کجا رفته بود؟"
جون پیو یکی از نوچه های قدیمیش تعظیم کوتاهی کرد "بله قربان...گویا به آتن سفر کرده بود همونطور که خودتون حدس زده بودین برای فراری دادن پارک جیمین! در واقع همه چیز جعلی و ساختگی بوده اون پسر زنده اس!"
ته هان استکان داغ رو برگردوند پایین و گذاشت روی نعلبکی "فکرشو میکردم..این پسر دل نازک تر از این حرفهاست که بخواد آدم بکشه.." نگاهش رو به جون پیو دوخت "بقیه اش رو به تو میسپارم مطمئنم که ازپسش برمیای !"
جون پیو لبخند بی حالی زد و سر تکون داد "بله قربان نگران نباشید!"
ته هان قبل رفتن جون پیو اضافه کرد "راستی تا یادم نرفته یه حالی از تهیونگ هم بپرس!"
ESTÁS LEYENDO
Hey!Mr.policeman~Yoonmin♡
Fanfic[پایان یافته] «هی!آقای پلیس میشه نشانتون رو ببینم؟ فکر کنم قلبم بهش گیر کرده..» . ⛓️خلاصه:یک پرونده جنایی جدید که مسئولش یونگی،اما مشکل اینجاست که جیمین اکسش که به طرز بدی از هم جدا شده بودن هم قاطی این پرونده شده و حالا جونش در خطره! . 🐈⬛فیک : ه...