²nd bubble

121 33 5
                                    

روز بعد نامجون موهای جین رو برس کشید. جلبک‌های دریایی هنوز هم لای موهاش گیر کرده بودن و حتی با اینکه موهای بلندی نداشت، بهتر بود که موهاش مرتب بشن. جین جوری برس رو توی دست‌هاش نگه داشته بود انگار هیچ ایده‌ای راجع به کارایی اون وسیله نداره، انگشت‌هاش توسط پره‌ به هم متصل بودن. مثل اینکه توی دنیای زیر آب، پری‌دریایی‌ها نیازی به برس کشیدن موهاشون نداشتن.

پس نامجون خودش مسئولیت این کار رو به عهده گرفت و سعی کرد با حرکات دستش به جین بفهمونه قراره چیکار کنه.

تحمل جین نسبت به روز قبل کمتر شده بود، هر بار که برس لای موهاش گیر می‌کرد به نامجون چشم غره می‌رفت و هیس می‌کشید. برخلاف تمام غرغرهاش زیاد تکون نخورد، نامجون تونست موهاش رو مرتب کنه و جلبک‌ها رو از بین‌شون در بیاره. شانس آورده بود که موهای جین بلندتر نبود، احتمالاً در اون صورت زنده نمی‌موند.

وقتی نامجون کارش رو تموم کرد، جین عاشق موهای نرم و مرتبش شد، مدام انگشت‌هاش رو بین‌شون می‌کشید و باهاشون بازی می‌کرد. موهاش خیلی خوب به نظر می‌رسیدن، انگار برس جادو کرده بود.

"آه، فکر کنم یه چیزی دارم که میشه روی موهات گذاشت." نامجون گفت، برس رو کنار گذاشت و بلند شد؛ جین با گیجی بهش نگاه کرد.

بعد از طوفان‌ها، نامجون همیشه می‌تونست یه سری خورده ریز توی ساحل پیدا کنه و یه کلکسیون کوچیک از اون وسایل داشت. مطمئن بود که یه گل‌سر اون اطراف داره، وقتی توی ساحل پیداش کرد ذهنش درگیر این شد که چطور به اون‌جا رسیده. یه گل‌سر کوچیک بود، براق و صورتی. حتماً قبلاً متعلق به یه دختر بچه بوده.

گل‌سر رو به حموم برد و با احتیاط روی موهای جین گذاشت. حتی بعد اینکه جین زیر آب رفت، گل‌سر تکون نخورد و نامجون یه آینه آورد تا جین خودش رو ببینه. به نظر می‌اومد جین دوستش داره و حتی با اینکه نمی‌دونست چیه گذاشت روی سرش بمونه.

"خوشگل شدی‌."

با نگاهی که جین تحویلش داد معلوم بود چیزی از حرفش نفهمیده؛ اما نامجون دوست داشت فکر کنه بعد از شنیدن تعریفش خوشحال‌تر شده.

---

یک هفته بعد نامجون تصمیم گرفت به جین کره‌ای یاد بده. فهمیده بود که پسر دریایی فعلاً پیشش موندگاره، حداقل تا وقتی که زخم‌هاش کامل خوب بشن، پس زبان یاد دادن بهش منطقی بود. مگه علما نمی‌گن ارتباط برقرار کردن کلید هر مشکلیه؟ نامجون حتی به فکر این افتاد که زبون جین رو یاد بگیره؛ ولی شک داشت که بتونه صداهایی که جین تولید می‌کرد رو تقلید کنه.

نمی‌دونست از کجا باید شروع کنه. اینکه بفهمه جین اول باید چی رو یاد بگیره سخت بود. به نظر می‌اومد جین همین الانش هم متوجه بعضی از حرف‌های نامجون می‌شه، که خیلی خوب بود؛ اما تمام تلاش‌هاش برای صحبت کردن بخاطر لهجه‌ی غلیظ دریایی‌ای که داشت با شکست مواجه می‌شدن. نامجون به این نتیجه رسید که یاد گرفتن کره‌ای برای کسی که از یه گونه‌ی دیگه‌ست خیلی سخته.

Winter🧜🏻‍♂️~Donde viven las historias. Descúbrelo ahora