【³.بطری خالی سوجو⚣︎】

120 29 9
                                    

𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 𝟎𝟑

بکهیون بازم چانیول رو پس زد و سعی کرد ازش فاصله بگیره. ولی چانیول بیشتر اون رو توی بغلش فشار داد. لرزش بکهیون هر لحظه بیشتر میشد و پاهاش دیگه تحمل وزنش رو نداشت. برای همین چانیول که متوجه ی ضعف رفتن بکهیون بود، در حالی که هنوز کمرش رو ول نکرده بود، روی زمین نشست و از داخل کوله اش بطری آبی بیرون آورد و روی لب های لرزون و رنگ پریده بک گذاشت.

بکهیون به سختی چند قلپ از آبی که چانیول جلوش گرفته بود و خورد و بطری رو پس زد. چانیول جای دست هاش و با هم عوض کرد و دستی که دور کمر بکهیون حلقه کرده بود و روی کمر بکهیون کشید و دست راستش رو دور بکهیون از جلو حلقه کرد. بکهیون ناخدآگاه سرش رو به شونه ی چانیول تکیه داد و به بازوی چانیول چنگ زد.

چانیول در آرامش کمر بکهیون رو مالش داد تا زمانی که از لرزش بدن کوچیک بکهیون کم شد. بکهیون که حالش بهتر شده بود، دستش رو از دور بازوی چانیول باز کرد و معذب جا به جا شد. چانیول که متوجه این معذب بودن شد دستش رو باز کرد و کمک کرد بکهیون سرپا باایسته، حالا علاوه بر بکهیون خودش هم معذب بود.

چانیول_اممم... بریم یه چیزی بخوریم؟

چانیول بعد این حرف، محکم توی پیشونی خودش زد؛ چرا انقدر پیش بکیهون چرت و پرت میگفت؟

بکهیون لب هاشو روی هم فشار داد تا از خندیدن به چان جلوگیری کنه.

بکهیون_ دوکبوکی* یا سونده*؟

از سوال بک، مشخص بود که به شکل کاملا واضحی گاردش رو در برابر چانیول پایین آورده و همین چانیول رو هم متعجب کرده بود

چانیول_خب... شاید هر دوش؟

همین جواب باعث شده بود که ده دقیقه ی بعد دو تا پسر توی یه چادر نارنجی پلاستیکی کنار خیابون، منتظر آماده شدن دوکبوکی و سونده هاشون بودن.

بعد از تقریبا پنج دقیقه سکوت، البته اگه ور رفتن چانیول با نمکدونِ سر میز و شکوندنش رو فاکتور بگیریم، دوکبوکی هاشون رسید.

در حین دوکبوکی خوردن، بکهیون متوجه نگاه خیره ای شد و وقتی برگشت، هیونگ های صاحب دوکبوکی رو دید که داشتن نگاهشون میکردن و زیر لب صحبت میکردن. بکهیون به روی خودش نیاورد و ادامه ی غذا شو خورد، اما با کوبیده شدن چیزی روی میز، هر دو پسر بالا پریدن و با چشم های درشت شده به دو تا هیونگ صاحب مغازه نگاه کردن. هیونگی که پیشبند مشکی داشت، بطریه سوجو ای رو که روی میز کوبیده بود به وسط میز هول داد.

میچا_ به نظر میرسه یکم به کمک نیاز دارید...

هیونگی که پیشبند قرمز داشت، کنار بکهیون نشست و همین، بک رو مجبور کرد خودش رو به عقب بکشه.

هیونگ با پیشبند قرمز، بعد از تکون دادن بطریه سوجو درش رو برای نوجونای دور میز باز کرد.

Pink SpermWhere stories live. Discover now