21

149 25 12
                                    

P21

جیمین خواست بره که هوسوک نذاشت

-اوپا حرفامو شنیدی

یونگی :نه علاقه ای به این کار ندارم

-اوپا

اینو گفت و هندسفری رو از گوش یونگی در اورد

-اوپا گفتم تو با کسی قرار میذاری

یونگی :اره قرار میذارم ولی من میخوام بدونم چی به تو میرسه که اگه من سینگل باشم

-اون موقع راحت اون قلب رو به اسم خودم دربیارم

یونگی :متاسفم این قلب به اسم یکی دیگست

جیمین با خوشحالی به حرفا ی یونگی گوش میداد

-اوپا کاری میکنم که بخاطر یک دقیقه کنار من بودن ازم خواهش کنی

یونگی از جاش بلند شد هندسفریش رو از آنا گرفت

یونگی :پس بیشتر تلاش خودتو بکن شاید به نتیجه ای برسی

پوزخندی زد و برگشت که جیمین رو دید که بهش لبخند بزرگی زده جیمین سمتش رفت و بغلش کرد

جیمین :میدونستم میتونم بهت اعتماد کنم

یونگی :منم به تو اعتماد دارم
.
.
.
تهیونگ و کوک و هوسوک و جیمین یونگی دور هم جمع شدن داشتن بازی میکردن جیمین بلند شد

یونگی :کجا؟

جیمین :میرم الان میام

جیمین داشت میرفت داخل چند تا خوراکی و اینا بیاره راه افتاد ولی یه چیزی از دریاچه تظرش رو جلب کرد رفت دم پل وایسا دقت کرد که ببینه چی دیده که یکی از پشت هولش داد پایین جیمین داخل دریاچه افتاد فوری از آب بیرون امد مثل موش آب کشیده بود هوا سرد بود از آب امد بیرون به سمت جمع یونگی و بچه ها رفت وقتی یه قدم مونده بود کامل وارد جمع بشه وایسا یونگی با دیدن جیمین تعجب کرد وبا نگرانی سمتش رفت دستشو رو صورت جیمین قالب کرد

یونگی :جیمین چرا خیسی چیشد کی این بلا رو سرت اورده

جیمین :نمیدونم کی بود از پشت هولم داد از پل پایین اصلا ندیدم کی بود

یونگی جیمین رو برد داخل خوابگاه رفت اتاقشون استین بلند جیمین رو دراورد و بدنشو با حوله خشک کرد و اون هودی که جیمین براش گذاشته بود رو از چمدون در اورد و تن جیمین کرد و بعد روشو اون وری کرد شلوار رو داد جیمین که عوض کنه

جیمین :روتو اون وری نمیکردی بازم مشکلی نداشت

یونگی خنده ارومی کرد وقتی برگشت جیمین لباساشو پوشیده بود یونگی شروع کرد موهای جیمین رو خشک کردن

یونگی:جیمین اصلاً نفهمیدی کی بود

جیمین :نفهنیدم یه درخششی دیدم رفتم ببینم چیه یهو یکی منو هول داد پایین اصلا نفهمیدم کی بود

مدرسه مورد علاقم :)Where stories live. Discover now