قهرمان من part:7

148 14 0
                                    

فقط من و ببوس ! همین قول میدم دیگه چیزی نخوام ازت ...
من و ببوس عشق بی رحم من ....

______________

با بهت به مرد رو به روش نگاه میکرد که با دیدن اینکه مرد داره تمام لباسای خودش رو روی زمین میندازه به خودش آمد و جیغ زد
+ولمممممم کننننننن
+تقلا کردن فایده نداشت ، مرد رو روش مدام دهن کثیف ش رو روی لباش میزاشت هیچ کاری نمیتونست بکنه
^تو برای منی کوچولو
+به لبخند کثیف و چندش آورش نگاهی کرد ، بعد آب دهنش توی صورت مرد پرت کرد (تف کرد دیگه :/ )
+مگه تو خواب ببینی عوضی
^خنده هیستریک واری سر داد
تقاص کارتو پس میدی هرزه ، از روی پسر بلند شد و به سمت پایین تخت رفت
+از کارش پشیمون شده بود مشخصا بیشتر عصبیش کرده نفس نفس میزد نمیدونست مرد روبه روش چیکار میخواد بکنه با دیدن این که مرد کمربند و دور دستش می پیچید گریه اش شدت گرفت ، با بالا رفتن دست مرد چشماشو محکم روی هم فشار داد بعدش درد طاقت فرسایی کل وجوش رو فرا گرفت ،
^حالا فهمیدی مال کی هستی؟ توی هرزه عوضی
ضربه های بعدی روی بدنش می نشست
انقدر جیغ کشیده بود که گلوش می سوخت تنها صدایی که ازش خارج میشد حالا ناله های ضعیفی بودن که به گوش خودشم
نمی رسید ، تعداد ضربه ها از دستش در رفته بود ده تا ؟بیست تا ؟ نمیدونست
مرد دست از زدنش برداشت از بی حالی پسر استفاده کرد و پاهاش و از هم باز کرد و باکسر خودشو پایین کشید
^خیلی اذیت کردی ، حالا بهتره یکم باهم لذت ببریم هوم ؟
+لای چشماش و باز کرد با دیدن مرد که به خودش هنجاب داد و عضوش رو نزدیک سوراخش برد
چشماش و بست طاقت دیدن این صحنه رو نداشت،  کم کم از هوش داشت میرفت
تقریبا دو دقیقه گذشته بود هیچ اتفاقی نمی افتاد لای چشماش و اروم باز کرد ، اون ؟...

[جونگکوک ویو ]

میخواست بیرون بره که با شنیدن مکالمه که کارکنای باهم داشتن ایستاد
:اون پسره ارو بردم اتاق vip دلم میخواست بزنم داغونش کنم حیف که رئیس دستور داده بود کاری باهاش نداشته باشیم خیلی سکسی بود
"اون موهای فرفریش با پوست گندمیش لعنتی ، چشمای گربه ایش کاری میکرد همینجوری براش بیام
_اونا که در مورد تهیونگش صحبت نمیکردن ؟
با شنیدن اون حرفا به سمت اتاقای بالا دویید
تمام مدت تو ذهنش با خودش می جنگید دعا میکرد اون پسر تهیونگش نباشه
با رسیدن به اتاقی که رنگ در اونجا با همه فرق می‌کرد ایستاد ، دستگیره رو پایین کشید با فهمیدن اینکه قفله ، با تمام قدرت چند باری خودشو به در کوبید که در با صدای بدی باز شد
با دیدن مرد برهنه ای که حالا با وجود شکسته شدن در به اون نگاه میکرد ، قدمی جلو برداشت
^توی حرومزاده اینجا چه غلطی میکنی ؟
_میخواست جواب مرد و بده که نگاهش به تخت افتاد
تهیونگ دستاش به تخت بسته شد بود ، با وجود اینکه اتاق نیمه تاریک بود اما زخمای تنش به وضوح مشخص میشد
با چشمای به خون نشسته به سمت مرد حمله کرد و عربده میکشید
_توی حرووومممممممم زاده چه گوهی خوردی اشغال... صگگگگ پدررررر ،میکشمت
+جونگکوک...
با صدای ضعیفی که به گوشش خورد سرش رو برگردوند، نگاهش و دوباره به‌ مرد که حالا هیچ جای سالمی تو صورتش نبود داد
_حسابم با تو کثافت هنوز تمام نشده
سریع به سمت تهیونگ رفت
دستبندایی که دست پسر باهاش زخمی شده بود با کلیدی که روی میز کنار تخت دیده بود باز کرد ، اشک تو چشماش حلقه زد تهیونگ اصلا تو وضعیت خوبی نبود
_ته ته صدامو میشنوی ؟تهیونگ؟چشمای قشنگت و باز کن ، با ندیدن عکس العمل از پسر سریع بدنش رو با ملافه روی تخت پوشوند و براید استایل بغلش کرد و سریع از بار خارج شد

Bloody Chocolate Where stories live. Discover now