pArt14

276 17 2
                                    

کل صورت تهیونگ رو بوسه بارون کرد  تو گوشش حرفای عاشقانه میزد  و از رضایت امگا زیر بدنش لذت میبرد بوسه هاش رو سمت ترقوه وسینه ی تهیونگ برد  قفسه ی سینه اش رو بوسید به چشمای تهیونگ نگاه کرد امگا از لذت چشماش اشکی شده بود و لبهاش نیمه باز تند تند نفس میکشید
جونکوگ با دیدن صورتش پر از شهوت شد
قبل از اینکه نوک برجسته شده سینه اش رو به دهن بکشه با صدای بم شدش گفت: قرار با این خوشگلا تو آینده به توله هام شیر بدی نه!؟؟؟
اما ! اول من از آکبندی درش میارم همه ی اولینت برای منه
امگا فقط با چشمای خمارش نگاهش میکرد  ولی تو یه حرکت قفسه سینش رو به سمت دهن جونکوگ بالا آورد
جونکوگ متعجب نشد چون میدونست همه ی این بی پروای های تهیونگ بخاطر هیتشه
پس نوک سینه اش رو داخل دهانش برد و شروع کرد به مکیدن با این کار صدای ناله ی بلند امگا رو برای اولین بار شنید  و از چیزی که بود هارد تر شد
بعد از چند دقیقه سینه های کبود شده امگا رو رها  کرد زیونش رو روی شکمش و دور نافش کشید امگا دیگه بی پروا ناله میکرد و گاهی اسم آلفا روبا ناله صدا میزد جانکوگ دیگه طاقت نیاورد و تو یه حرکت شلوارو باکسر امگا رو باهم در آورد
با دیدن بدن کاملا لخت امگا آب دهنش قورت داد  امگای که روی تخت خوابیده بود قطعا یک فرشته بود اون مثل الهه های یونانی زیبا بود  وآلفا رو بیقرار میکرد
آلفا از بالا با چشمهای پر از نیاز خواستن به امگا نگاه کرد و با صدای که کمی میلرزید گفت : تهیونگ تو....تو خیلی زیبای  من لیاقت این همه زیبای رو ندارم
بعد خم شد لبهاش رو بوسید بدون معطلی لباسهای خودش رو در آورد  دستش رو سمت وی لاین تهیونگ برد نوازش کرد عضوش رو آروم لمس کرد
تهیونگ نفس عمیقی کشید ودستاش رو توی موی آلفا برد
جونکوگ دیک کیوت وصورتی امگا روداخل دهانش برد و سر عضوش‌رو مکید
تهیونگ غرق لذت بود وحتی متوجه فشاری که به سر جونکوگ میاورد نبود آلفا بعد از اینکه کلی عضو امگا رو خورده بود
سرش رو بلند کرد و تو چشمای خیس از لذت امگا نگاه کرد با بی طاقتی گفت : چیه امگای من، آنجل من ، برای من بی طاقت شدی؟ تهیونگ با لذت لبهای خودش رو لیس زد وبا حرص وشهوت گفت: آلفا خودت میدونی که تمامتو میخوامت داخل خودم پس نپرس
جونکوگ با دیدن قیافه سکسی و کیوت امگا با خنده جواب داد : هر چی امگام بگه بلافاصله لبهاش رو روی سوراخ صورتی و خوردنی امگا گذاشت شروع کرد به مکیدن
با لذت اسلیک امگا که بوی یاس وطعم شیرینی داشت رو میخورد تهیونگ روی دستاش بلند شده بود وبه اون صحنه نگاه میکرد جونکوگ دوتا انگشتش رو که به اسلیک آغشته شد بود رو جلوی چشمای خمارتهیونگ داخل دهنش برد و لیسید
امگا با بی صبری سرش رو محکم به تخت کوبید و با گریه داد زد : کوکی تمومش کن لطفا پرم کن خودت رو میخوام
جونکوگ بین پاهای امگا رفت عضوش رو روی ورودیش گذاشت سرش نزدیک گوشش کرد و گفت : پس همه ی من مال تو
بعد با یه فشار محکم عضوش رو داخل امگا کرد تهیونگ از لذت ودرد چشماش برگشت و با آهی بلند ناله کرد
آلفا گوش امگا رو لیسد پر از شهوت گفت :فقط برای منی مال من
بعد از کلی کوبیدن داخل تهیونگ و کلی عشق بازی شبشون رو گذرونده بودن حال هم ناتش کرده بود امگا رو به پهلوتوی بغلش گرفته بود وتمام بدنش رو نوازش میکرد تهیونگ از درد نات ناله میکرد ودستای آلفا رو محکم فشار میداد
امگا از نات آلفا ترسیده بود اون حتی از موقعیت خودش هم مطمعن نبود پس نمیخواست توله ی هم این وسط بیاد و شاهد بدی وبی محبتی دیگران بشه
تهیونگ کلی سنارریو توی مغزش داشت حتی به این هم فکر کرد بودکه ممکنه بعد از بدنیا آوردن
توله اش رو ازش بگیرن با این حس هق کوتاهی زد
جونکوگ از رایحه ی امگا غمش رو حس کردوقلب خودش هم پردرد شد  به این فکر میکرد که امگا توله ی ازاون نمیخواد چون با عشق ازدولج نکرد بودن
هر کسی تو غم خودش درحال غرق شدن بود
ولی آلفا تاب نیاورد و سرش رو پشت گردن امگا برد و گفت: ناراختی که ناتت کردم ؟ نمیخوای از من توله داشته باشی ؟
تهیونگ اما با استرس زیاد لبهاش رو گاز گرفت با صدای بم و ناراحتش گفت: من از سرنوشت خودم میترسم دلم میخواد از آلفام توله داشته باشم ولی آینده ی اونم خراب میکنم
بهش بی مهری میشه چون امگای که بدنیاش آورده یه عروس خون بسه وبهش ننگ تحفه نحس میزنن
نفس جونکوگ گرفت از غم امگاش
شقیقه اش رو بوسید وبا صدای آلفای و پر از قدرتش گفت: بچه ی من و تو
رهبر و لونای پک
قدرتمندترین فرد پک میشه نه یه نطفه ی نحس
باعشق بدن تهیونگ نوازش کرد و سر شونه و گردنش رو بوسه بارون کرد
ناتش که دیگه کوچک شده بود رو از سوراخ امگا بیرون آورد که ناله ی تهیونگ رو در آورد و این آخرین راند سکسشون نیود چون هم امگا هیت بود و هم آلفا وارد راتش شده بود و این هم آغوشی تا طلوع آفتاب ادامه داشت
صبح جونکوگ با حس قدرت و انرژی زیاد بدنش بیدار شد 
آلفاش از اینکه امگاش رو برای خودش کرده بود حتی ناتش کرده بود احساس قدرت میکرد
سرش رو سمت صورت امگا برگردوند با عشق موهای تهیونگ رو بویید وبه کبودی های رو گردن وکتفش با لذت نگاه کرد  اونا رو خودش با عشق روی بدن امگا کاشته بود
  کل بدن امگا رو نوازش کرد و روی بینیش رو بوسید  به سمت حمام رفت تویه مسیر به لیسا پیام داد که صبحانه ی مفصلی به اتاقشون بیارن 
داخل حمام شد وان رو پر کرد  بعد از اینکه خودش دوش گرفت رفت تا امگا رو برای دوش گرفتن بیاره
واوراتاق شد از آیینه دید تهیونگ رو تخت نشسته با یه لبخند دستش رو روی شکمش میکشه   به نظر آلفا صورت امگا زیباتر شده بود ولبهاش ..
با افکار توی سرش هومی کشید واز پشت امگا رو بغل کرد
تهیونگ شوکه سرش رو برگردوند که لبهاش لب آلفا رو لمس کرد جونکوگ به خاطر این حرکت یهویی لبهای امگا رو لیس زد روی لبهای گیلاسیش گفت:
آنجلم خوبی؟ درد نداری؟  پاشو ببرمت حمام تا خستگیت درد بره  شاهزاده ی قلبم
تهیونگ  که بخاطر قربون صدقه رفتن آلفا  ضعف کرده بود توی بغلش شل شد صورتش رو به  گلوی جونکوگ مالید با رضایتب که توقلبش بخاطر همخوابی با آلفاش داشت با صدای که از بی حالی بم شده بود تو گردن آلفا زمزمه کرد 
جونکوگی میخوام با تو رویاهام  رو زندگی کنم  مثلا کسی رو داشته باشم که از من حمایت کنه  ،دوستم داشته باشه ،
بهم اعتماد کنه  واگر قرار توله ی داشته باشم همه چیزش رو به پای بچم بذاره
بعد خیلی آرومتر بابغض ادامه داد : کارای که پدرم نکرد
جونکوگ  امگا رو محکم تو بغلش فشرد و جای مارکش رو بوسید
با عشق و قدرت گفت : مارکم روی گردنت تمام اینا رو برات داره من تا آخرین لحظه از تو وهر چیزی که به من میدی تا نهایت توانم محافظت میکنم
تهیونگ به سینه ی جونکوگ بوسه زد و بخاطر درد کمرش ناله کرد آلفا بلندش کرد به سمت حموم بردش بعد از حمام که کلی جونکوگ کرم ریخت و دستمالیش کرد صبحانشون رو خوردن و تا سه روز از اتاقشون بیرون نیومدن این سه روز براشون پر از عشق و شهوت و وابستگی عاطفی بود و حتی تهیونگ آلفاش رو مارک کرده بود یعنی باندشون محکم و پر قدرت تر شده بود و این برای دوتا خانواده ی دشمن هم پر از ماجرا بود

  قربانی kookvWhere stories live. Discover now