جیمین خندید:چیه؟همین الان گفتم بیا بخوابیم و گفتی باشه...
یونگی:من این خوابیدنو منظورم...
جیمین لباشو دوباره روی لبای یونگی گذاشت و بوسه ی عمیقیو شروع کرد
چشمهای یونگی درشت شده بود و با تمام توان شونه های جیمینو هل داد
بخاطر مشروب قدرتش خیلی کمتر شده بود
توی تصوراتش خیلی محکم داشت هلش میداد اما در واقعیت دستاشو با قدرت خیلی کمی روی شونه های جیمین فشار میداد
جیمین عقب اومد
به یونگی نگاه کردو گفت:تو خیلی گستاخی
یونگی:حق نداری بهم دست بزنی...
جیمین:خفه شو...تو مال منی
یونگی گیج پرسید:چ...چی؟
جیمین دوتا دستای یونگی رو محکم گرفت...اونارو بالای سرش قفلشون کرد و سرشو تو گردن یونگی فرو کرد
یونگی با پاهاش سعی داشت جیمینو از خودش دور کنه
سعی میکرد تا بتونه به جیمین لگد بزنه اما اونقدر هول شده بود که حتی نمیدونست داره چیکار میکنه
☆ شروع اسمات اونایی که دوست ندارن نخونن تا اخرش که ستاره میذارم ☆
☆☆☆☆☆جیمین دستاشو ول کردو باهاش دوتا پاهای یونگی رو محکم گرفت و از هم بازشون کرد...
یونگی فریاد زد
جیمین بی اهمیت یه دستشو به سمت دیک یونگی بردو از روی شلوار لمسش کرد
یونگی اهی کشید...
جیمین با چشمهای خمارش پرسید:دوست نداری وقتی اینطوری لمست میکنم؟
مشروب توی تمام بدن یونگی بود و از خود بیخودش کرده بود
دست از تکون خوردن هاش کشید و بی حرکت به جیمین خیره شدجیمین حرکتشو دوباره تکرار کردو یونگی چشمهاشو محکم روی هم فشار داد
جیمین پوزخندی زد:پس دوستش داری...
یونگی:ولم کن من میخوام...
جیمین دوباره با لباش یونگی رو خفه کرد...
زبونشو وارد دهن یونگی کردو با قدرت میبوسیدش...
یونگی قدرت مقاومتشو از دست داده بود
بدنش شل شده بود و ذهنش کار نمیکرد
چشمهاشو بستجیمین بوسه رو تموم کرد و عقب اومد
نگاهی به یونگی که چشمهاشو بسته بود و اروم بازشون کرد انداخت
هرلحظه عطشش بیشتر میشد
دکمه های جلیقه ی یونگی رو به سختی با دستای باند پیچی شدش باز میکرد
یونگی نفسش تند شده بود
ESTÁS LEYENDO
THE OLD WHISKEY
Romanceویسکی چه طعمی میده؟ ویسکی معمولا شیرینه...اما هرچقدر پررنگتر و قدیمی تر بشه تلخ تر میشه 🥃