ραят 5 ★

141 18 1
                                    

جلوی در ایستاد. با استرس به لوگوی کمپانی زل زده بود. اگه بدنم خوب نباشه چی؟ اگه ازم خوششون نیاد چی؟ و کلی چرا و اما های دیگه تو سر جونگکوک غوطه ور بودن.

بالاخره خودش رو جمع کرد و وارد شد. سریعا به منشی مراجعه کرد و پرسید:

_اممم ببخشید.. جئون جونگکوک هستم اومدم ملاقات رئیستون، کیم تهیونگ.

منشی نگاهی به پسرک انداخت و با رئیسشون تماس گرفت.

جونگکوک کل مدت با پیرسینگ لبش بازی می‌کرد و لبش رو گاز می‌گرفت. منشی تلفن رو قطع کرد و رو به جونگکوک گفت:

_رئیس کیم در طبقه ۶ منتظرتونه، وقتی از آسانسور پیاده شدین بپیچید سمت چپ و مستقیم که برید دری قهوه ای رنگ می‌بینید که متعلق به آقای کیم هست.سوالی هست؟

_او نه مشتکرم.

و سریعا به سمت آسانسور حرکت کرد.

───

خیلی خیلی ذوق زده بود. بالاخره، جئون جونگکوک قرار بود بیاد براش تست بده و از اینکه قرار بود برای یه مدت طولانی از اون بدنش لذت ببره، خوشحال بود.

تهیونگ با صدای در زدن از افکارش بیرون اومد و بله، اون اینجا بود. با صدای عمیق و خش دار همیشگیش گفت:

_بیا داخل.

و لحظه ی بعد، یه بانی آدم نما با استرس داخل شد. طبق عادتش با پیرسینگ های لبش ور می‌رفت و لبش هم گاز می‌گرفت و این برای تهیونگ، خیلی کار جذابی بود.

_س-سلام....

_سلام جونگکوک، راحت باش بشین.

اون صدای ریلکس و دیپش، مثل آوازِ خوش نوازی برای گوش های جونگکوک بود. روی صندلی رو به روی تهیونگ نشست.هیچ وقت اون رو با استایل حرفه ای و کاری ندیده بود. موهای نسبتا بلندش به عقب رفته بودن، نیشخندی روی لبهاش بود و کت شلوارش عضلاتش رو به نمایش می‌گذاشت. جونگکوک گفت:

_خب، قراره چی‌کار کنم؟

_اول، چطوره من بدنت رو ببینم و یک سری لباس رو امتحان کنی؟

شت، شت شت! انتظار این رو نداشت ولی هر طوری شده اون شغل رو می‌خواست! پس بلند شد.

_اممم، تیشترمو در بیارم..؟

_آره همون تیشرت کافیه.

و با دو دلی، تیشرتش رو از تنش خارج کرد و روی مبل کنارش گذاشت. تهیونگ به اون بدن خیره شده بود. برخلاف اون فیس کیوت و گوگولی، یه بدن عضلانی داشت که واقعا تضاد زیبایی بود.

My bunny 🐰 | VkookWo Geschichten leben. Entdecke jetzt