ραят 13 ★

82 9 0
                                    

مدت ها از بیهوش شدن ناگهانی تهیونگ می‌گذشت. حداقل این روز ها از خودش کمتر کار می‌کشید و مجبور بود یک‌سری قرص ها هم مصرف کنه . امروز که تعطیل بود تصمیم گرفت تنهایی توی شهر قدم بزنه. اسمون تاریک، شهری خلوت، کوچه پس کوچه ها، و زیبایی شهر در شب همه چیز رو برای تهیونگ ارامش بخش تر می‌کرد.

در حال خودش بود که پسری رو دید که بدون اینکه جلوش رو ببینه در حال دویدنه. معلوم هست اون پسر چش بود یا-
قبل از اینکه بخواد فکر دیگه ای بکنه اون موجود محکم بهش و وقتی نگاهشو به پایین انداخت، متوجه یک جفت گوش خرگوشی مشکی و مخملی شد. شت، اون پیرسینگ گوش! زیادی براش بود، اما وقتی پسر کوچک سرشو بالا گرفت متوجه شد اون کیه! قبل از اینکه بخواد حرفی بزنه خرگوش ادم نما پا به فرار گذاشت و از دست تهیونگ در رفت. مرد مات و مبهوت مونده بود. اون جانگکوک نبود؟

━━━━━━━━━━

امروز به طرز عجیبی روز شلوغی نبود، نه مدیر برنامه اش زنگی زد، نه اخبار جنجالی ای، کمپانیم گیری بهش نمی‌داد، امروز چه خبر بود؟

هیبرید اخبار رو روشن کرد و وقتی خودش رو دید، پشمانش ریخت. یعنی انقدر معروف شده بود که تو اخبار هم نشونش میدادن؟ اره درسته کلی جوایز برده و بیلبورد و اینا اما اخبار؟ اونم یه همچنین خبر چرتو پرتی؟ «ایدل مشهور جی کی به وطنش بازگشت؟» اما خیلی وقت بود اومده بود کره ولی خب به تازگی از پاریس برگشته بود. یعنی بخاطر یه پاریس رفتنش تو اخبار بود؟

━━━━━━━━━━

تو دوسال انقدر جذاب تر شدن؟؟ تهیونگ به اخبار خیره بود و باورش نمی‌شد خرگوشکش انقدر بزرگ شده! و همین‌طور حذاب:)

_خرگوشکم..

مات و مبهوت بود، اون همه زیبایی براش غیر قابل تحمل شده بود. این قلب ناتوانش نمی‌تونه انقدر جذابیت رو هندل کنه. اون پسر تو این دوسال واقعا بزرگ شده بود و عاقل تر. حالا یه آیدل شده بود، مرد روز و شبش رو با دیدن موزیک ویدیو ها و کنسرت های جانگکوک بود. انگار دوای دردش فقط جانگکوک بود و حتی وقتی فقط عکسی ازش می‌دید، روزش بهتر می‌شد.

همه چی عالی بود تا اینکه نامزد عزیزش وارد شد. هعی خدا!

_تهیونگ!!!! من این کفش وای اس ال رو میخوامممم بخر برام ددی؛)

بدون اینکه نگاهش رو از تلویزیون برداره گفت:

_برو به بابا جونت بگو برات بخره و من از کلمه ددی متنفرم لطفا خفه شو ممنون.

لینا اخم کرد و شروع کرد چسی اومدن و پیک می بازی.

_نهههه ددی من موخوامم🥺

_بابات هست

_تهیونگگگ!!! 😾

_گمشو.از.کابین.من.بیرون!!

دخترک که لحن جدی و ترسناک تهیونگ رو دید ترسید و ازونجا فرار کرد.

_دختره‌ی بزدل😒

........

خب اینم پارت جدید!

ووت و کامنت بادتون نره!مرسی

بایی🫶🏼

My bunny 🐰 | VkookTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon