صداش، کل فضای ماشین رو پر کرده بود. تهیونگ در حال رفت به کمپانی بود و هنوز در حال گوش کردن به اون صدای قشنگش بود، وای.....
_آخه چه طوری یه همچین موجود زیبایی آفریدی خدا؟ چه طوری؟؟😭✨
───
جونگکوک، معمولا تو کلاس تمرکز داشت اما امروز نه. ذهنش به ذره مشغول بود، چند وقت دیگه از دانشگاه فارغ التحصیل میشد و قرار بود چیکار کنه؟ هیچ ایده ای نداشت.
مشاورای دانشگاه که به درد نمیخوردن، آدمی بزرگسالم که نمیشناخت.. پس از کی میتونست نظر بگیره؟
به ورزش علاقه داشت، در عین حال فیس و بدن خوبی هم داشت.. همم...
با صدای استادشون به دنیای واقعی برگشت.
_آقای جئون حواستون اینجاست؟
_ب-بله...
و کلاس درس همین طوری ادامه پیدا کرد.
───
تهیونگ در حال رانندگی به سمت کمپانی بود. وقتی که رسید و وارد کمپانی شد، همه براش تعظیم میکردن و اون هم با گذر از همشون، وارد کابینش شد.
دفتر عزیزش رو باز کرد و با فکر کردن،شروع کرد به طرح زدن،
(طرحاش 🌚👏🏻)
اون این لباسارو فقط تو یه بدن تصور میکرد...هممم، اونا به مدلای جدید مرد نیاز داشتن. یه نفر مد نظر داشت اما نمیدونست قبول میکنه یا نه..؟
───
جونگکوک روی تخت دراز کشیده بود و به گوشیش زل زده بود. از جیمین شماره تهیونگ رو گرفته بود تا شاید بتونه از تهیونگ برای شغل بعد دانشگاهش مشورت بگیره..
دودل بود و شک داشت، ولی بالاخره پیام داد.
───
تهیونگ با صدای گوشیش دست از کار کشید و نگاه کرد، جونگکوک بود. شمارشو از جیمین گرفته بود تا داشته باشه.
امممم...
ااا ...
هورا!!! تونست به همین راحتی اعتماد تهیونگ رو جلب کنه و شغل رو بگیره، پشماش 😂😂
اوکیییی خب، دراز کشید و خوابید.
───
تهیونگ هنوزم باورش نمیشد، کسی که خودش مد نظرش بود رو در عرض چند دقیقه به دست آورد!
همم، قرار بود از اون بدن لذت ببره ..🤫😂
چیزه یعنی امممم... قرار بود پول خوبی در بیاد!
😁😁
───
خب امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه!
فقط جیمین که سیم ارتباطی این دوتاست 😂
خب ووت و کامنت یادتون نره
ماچ به کلتون 🫀خدافظ 👋🏻
KAMU SEDANG MEMBACA
My bunny 🐰 | Vkook
Fiksi Penggemarجیمین،پیش داییش ، تهیونگ زندگی میکنه.چی میشه اگه یه روز دوست صمیمیش،جونگکوک رو به خونشون دعوت کنه و اتفاقاتی بین داییش و دوستش بیوفته؟.. Genre: smut,slice of life,romance Couple: Vkook Writer: Ara #1 vk