CHAPTER 2: Training wheels

252 18 0
                                    

به سختی از بین جمعیت زیاد عبور کرد و تونست جای‌ خالی‌ای توی چادر پیدا کنه. فکر نمی‌کرد اینقدر فضای چادر بزرگ باشه. سقفش به اندازه یک سالن ورزشی بلند بود و پر بود از طناب‌های مخصوص اجرا و وسایلی که حتی فلیکس اسمشون رو نمی‌دونست. همه سر پا ایستاده، منتظر شروع نمایش بودن. آهنگ phonk برزیلی‌ای پخش شده بود که ناخوداگاه با بیت تندش هر شخصی رو مجبور به تحرک می‌کرد. مرد هیکلی‌ که به نظر نمیومد کره‌ای باشه با بالا تنه لخت که کل بدنش تتو داشت، روی استیج افراد رو به سر و صدای بیشتر دعوت می‌کرد. بلند گوی نارنجی‌ای به دست گرفته بود و حین اینکه دور تا دور استیج می‌چرخید فریاد میزد
"Make some noise!!!"
افراد با هر بیت موسیقی، بالا و پایین می‌پریدن و نمایشی که هنوز شروع نشده بود رو تشویق می‌کردن. مرد بلند گو رو نزدیک‌تر برد و با تن صدای بلند و لهجه آمریکاییش فریاد زد "این شما و این هم بزرگ‌ترین نمایش سیرک امسال!"
رو به پشت سرش کرد و حین اشاره با دست، بلند تر ادامه داد "Everybody this is Hatter!"
چادر کنار رفت و مرد جوان و قد بلندی با کاستوم شعبده‌بازی وارد شد، خودش بود. همونی که چند دقیقه پیش بیرون چادر دیده بود، هتر!
موهای شرابی تیره رنگش رو کج حالت داده بود و پیرسینگ ابروش توی نور برق می‌زد. تاکسیدوی قرمز و مشکی به تن داشت و کلاه بلند مشکی‌ای روی سرش بود. با ورودش به استیج همه بالا و پایین می‌پریدن و تشویقش می‌کردن، هتر نیشخندی زد و با تعظیمی که کرد کلاهش رو برداشت.
رنگ نگاهش با چیزی که فلیکس بیرون استیج دید متفاوت بود؛ الان به خوبی می‌تونست بی‌پروایی رو توی چشم‌های وحشی‌اش ببینه.
هتر جلوتر اومد و با قرار دادن کلاه روی سرش، به نشانه سکوت انگشت اشاره‌اش رو مماس لب‌هاش گذاشت. تقریبا همه ساکت شدن به جز یک مرد میانسال که مشخص بود مسته و حین فریاد زدن بالا و پایین می‌پرید. مرد با دیدن اینکه همه توجه‌ها روشه، با خنده طنابی که استیج رو از قسمت تماشاگران جدا کرده بود کنار زد و با اومدن روی استیج، توی فاصله چند متری از هتر به رقصیدن با آهنگ پس زمینه ادامه داد. هتر با نیشخند تمسخر آمیزی بلند گو رو از دست دستیارش گرفت و رو به مرد کرد "هیکلت برای اینطور رقصیدن زیادی مزخرف نیست؟!"
با شنیدن حرفش حضار به خنده افتادن و مرد همچنان به حرکاتش ادامه می‌داد. با پرشی که کرد با خنده "هوو" کشید و آبجوی توی دستش روی استیج ریخت که باعث شد هتر یک تای ابروش رو بالا بندازه. با لحن جدی‌تری ادامه داد "مثل اینکه قصد خفه شدن نداری"
هتر کتش رو کنار زد و دستش رو توی جیبش کرد. با بیرون کشیدن اسلحه‌ای، رو به مرد نشونه گرفت و بدون لحظه‌ای تردید یک تیر توی سینه‌اش خالی کرد. مرد مست بلافاصله روی زمین افتاد که با جیغ زدن افراد توی چادر همراه بود. هتر نیشخند سایکویی زد و رو به حضار خندید "حالا بهتر شد!"
فلیکس که با شنیدن صدای ناگهانی گلوله، خون توی رگ‌هاش یخ زده بود، بدون حرکت به استیج خیره بود. چادر توی سکوت عجیبی فرو رفته بود و اکثرا شوکه شده بودن. همون لحظه مرد آمریکایی که دستیار نمایش بود بلند خندید و هتر رو با صدای بلند تشویق کرد که با ورود جمع زیادی از اجرا کننده‌ها به استیج همراه بود. کم کم افراد متوجه شدن که بخشی از نمایش بوده و از فریبی که خوردن به خنده افتادن و برای این شروع هیجانی محکم دست می‌زدن. با برخورد شخصی به بدنش، از شوک بیرون اومد و با بیرون دادن بازدمش توجهش رو به استیجی که شروع شده بود داد. باورش نمی‌شد، صدای تیر برای جزئی از نمایش بودن زیادی واقعی بود. چنگی به لباسش زد و سعی کرد خودش رو قانع کنه که واقعی نبود.
از بالای سقف، حلقه‌هایی که متصل به زنجیر بودن پایین اومدن و توی فاصله سه متری زمین متوقف شدن. بلافاصله چندین دختر که بادی‌های نازک و براق قرمزی به تن داشتن با حرکات آکروباتیک و منظمی، روی دست‌هاشون به طرف حلقه‌ها حرکت کردن. دو نفر از دختر‌ها روی شونه بقیه قرار گرفتن و با پرش بلندی حلقه رو با یک دست نگه داشتن. همزمان که دختر‌ها روی حلقه می‌چرخیدن، دو طناب بلند از سمت چپ سقف آویزون شد و مردی با کاستوم مشکی، میله بین دو طناب رو با دست نگه داشت و با سرعت زیادی روش تاب می‌خورد. بعد از چند بار تاب خوردن با جلو اومدن طناب، میله رو ول کرد و با چندین چرخش بدون نقص، طنابی به همون شکل که از سمت راست چادر آویزون بود رو گرفت و به تاب خوردن توی سمت مقابل ادامه داد.
آهنگ فانک بیت داری- Eternxlkz Enough!- توی چادر پخش بود که ناخودگاه هیجان رو بالاتر می‌برد، صدای تشویق افراد حاضر در چادر هر لحظه بالاتر می‌رفت. هتر روی سکوی بلندی ایستاده بود و شبیه به ارکستر راهنما، با عصای بلندی که دستش بود اجرا کننده‌ها رو هدایت می‌کرد و گاها با ریتم تند موسیقی می‌رقصید.

Wonderland (سرزمین عجایب)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang