Oh, my God, what's happening?
Thought I was fine
I told you I don't need your love like three, four thousand timesBut that's a lie, no, I can't look you in the eye.
OMG What's Happening, ava max.
~~~silverstone grand prix.
"همونطور که میدونید، پرافتخارترین راننده در این پیست، لوئیس همیلتون بوده که در مجموع ششبار برنده شده."
"همه از لوئیس انتظار دارن رانندگی بینقصی رو به نمایش بذاره، چون این پیست خونگیش محسوب میشه."
طبق معمول، یک روز قبل از تمرین، روز رسانه برگزار میشد و گزارشگرها و خبرنگارها، برای مصاحبه با رانندهها مشتاق بودن.
-لطفا وارد شید؛ نوبت شماست.
به دلیل تعداد زیاد نفرات، مثل همیشه رانندهها به دو گروه تقسیم میشدن و در دو نوبت با خبرنگارها صحبت میکردن.
Max verstappen.
-میدونی، به نظرم باید از لاستیکهای کوچکتری در ماشینها استفاده کنیم.
حین راهرفتن با لندو گپ میزد و از انرژیزای همیشگیش مینوشید.
-تصمیم مهمیه؛ به همین راحتی نمیشه اجراش کرد.
همراه با رانندهی بریتانیایی وارد اتاق کنفرانس شد و به سمت رانندهها رفت. در کنار پسرهای قرمزپوش، جورج، لوئیس و نیکو نشسته بودن. نیکو با دیدن مکس، صداش کرد.
-مکس، اینجا!
با لبخند به سمت رانندهی هاس رفت و بعد از لندو، روی کاناپهی راحتی نشست.
-داشتیم دربارهی لاستیکهای کوچکتر صحبت میکردیم.
رانندهی آلمانی با سر تایید کرد و نظر دیگهای داد.
-یا ماشینها رو سبکتر کنیم! این خیلی بهمون کمک میکنه.
-موافقم.
لندو بین دو رانندهی باتجربه نشسته بود و به مکالمهی حوصله سربرشون گوش میکرد.
-سلام به همگی.
مجری اصلی وارد اتاق شد و روبهروی رانندهها نشست.
-بهتره سریعتر بریم سراغ سوالات چون میدونم حوصله ندارید.
با خنده اعلام کرد و از اولین خبرنگار، اسم و سوالش رو خواست.
-سوال برای لندو! لندو از آخر هفته چه انتظاراتی داری؟
بلندگو بین رانندهها دست به دست شد و به رانندهی مکلارن رسید.
-اگر شرایط به گونهای باشه که بتونیم با ردبول بجنگیم، خوشحال خواهیم بود. بعد از تمرین اول و دوم ما اطلاعات خوبی دربارهی ماشین پیدا میکنیم. من مشتاقانه منتظر یکشنبه هستم.