« قبل از شروع پارت ووت و کامنت یادتون نره 🌊🐚 »
۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۸:۰۰
کالابریا، کاتانزارو، عمارت خانوادگی کاستلو...
"طبق معمول، دیر اومدید."
"زود هم قراره بریم."
دور از چشم میلی، آروم زمزمه کرد و دست دراز شده پدرش رو گرفت.
"بازم بخاطر دخترت؟ کی قراره بذاری عضوی از خانوادهامون بشه؟"
نگاهی به میلی که همراه میشل، پرستار هلندی قابل اطمینانش، جلوتر از اونها به سمت عمارت پدریش حرکت میکردند انداخت.
"قبلا هم بهتون گفته بودم پدر... نمیخوام میلی با مسائل مربوط به خانواده و کارمون درگیر بشه."
در حینی که با قدمهای سنگینش جلوتر از پسر ارشدش حرکت میکرد، جواب داد
"اگه نمیخواستی بچهات با این مسائل درگیر بشه، نباید بچهدار میشدی!
اون وارثته دومنیکو، دیر یا زود باید با این خانواده و شغل آیندهاش آشنا بشه."نگاهش همچنان درگیر دختری بود که تو آغوش مادرش حبس میشد.مادرش...تنها عضوی از خانواده که میلی تا حدودی باهاش ارتباط برقرار کرده بود.
"میلی وارث من نیست خانواده منه!
برعکس شما من یه وارث نمیخواستم پدر.
خودتون هم میدونید اگر اجبارتون برای حضور همه اعضای خانواده تو شام خانوادگیمون نبود ترجیح میدادم حتی تو این دورهمیهای سهماه یکبارتون هم شرکت نکنه، ترجیح خودش هم همینه!""امیدوارم بتونید به تصمیم من و دخترم برای زندگیمون احترام بذارید و این آخرین بحثمون در این مورد باشه..."
زیر لب اضافه کرد و بیتوجه به جواب احتمالی پدرش، لبخند تصنعیای روی صورتش گذاشت و جلوتر از اون به سمت زنی که کنار میلی براش دست تکان میداد حرکت کرد.
دستهای زن کرهای برای بغل کردنش به سمتش گرفته شد و بیمیل خودش رو به آغوش مادرش سپرد "جونگکوک عزیزم چرا انقدر دیر بهمون سر میزنی؟"
آلدو با قدمهای بلندش از کنار همسر و پسرش گذشت "اینطوری صداش نکن."
زن بیتوجه به حرف همسرش دست میلی رو گرفت "بیا عزیزم... خیلی وقته منتظرتونیم، تقریبا همه اومدن."
همهای که گفته شد، شامل برادرش، عموها، عمهها و بهصورت کلی هر کسی که نام خانوادگی کاستلو را یدک میکشید و کسانی مثل مادرش که از خانوادههای دیگه با خانوادهاشون وصلت کرده بودند میشد...
بعد از گذشت چند ساعت تو جمع نهچندان صمیمی خانوادهاش، بعد از خوردن شام و تظاهر به یه خانواده خوشبخت بودن، از جا بلند شد و با عذرخواهی از همگی و به جون خریدن چشمغره و طعنههای پدرش، همراه با دخترش به سمت مقصد بعدی خودشون حرکت کردند..قطعا اونجا به هردوشون بیشتر خوش میگذشت.
YOU ARE READING
NIGHT HUNTER - KOOKV
Fantasyدر دنیایی که قدرت در سایه مافیا پنهان شده، مردی از خاندانی قدرتمند، زندگی پرمخاطرهای را در پیش گرفته است. او در کنار دخترش، در تاریکی امپراتوری خود گام برمیدارد. اما یک شب، راز هولناکی از اعماق دریا سر برمیآورد. در اعماق تاریکی، رازهایی نهفته است...