« قبل از شروع پارت ووت و کامنت یادتون نره 🌊🐚 »
کمربند حوله تن پوشش رو بست و روی یکی از صندلی های نزدیک پنجره سراسری پنت هاوس آپارتمان محل زندگیش، به جنبش و جوش آخر شب مردم سئول خیره شد.
ساعت از دوازده گذشته بود ولی هیچ تمایلی به خوابیدن نداشت؛ تلفنش رو برداشت و با گرفتن شمارهای، کوتاه زمزمه کرد " بیا بالا "
از شراب سرخی که همرنگ موهاش بود توی جام ریخت و به آرومی مزهاش کرد.خیلی طول نکشید صدای دینگ ناشی از باز شدن قفل الکتریکی در واحدش به گوش برسه و بعد از اون، متوجه قدمهای آرومی که پشت سرش متوقف شدند، شد و کلاه سفید حوله روی سرش قرار گرفت.
سرش رو عقب تر برد و با بستن چشمهاش، سرش رو به تنی که پشتش بود تکیه داد و اجازه داد انگشتهای پر مهارت مرد موهاش رو خشک کنه.جام رو به لبهاش چسبوند و جرعه بزرگی ازش پایین داد و با لذت هومی کرد.
بعد از چند دقیقه وقتی دست های پسر روی شونههاش نشست و مشغول ماساژ دادنش شد، جام رو به روی میز برگردوند و با نوک انگشتش روی قسمتی از ترقوه اش که از یقه آزاد حوله مشخص بود، اشاره ای کرد و با صدای گرفتهای لب زد " ببوس "مرد پشت سرش بدون معطلی خم شد و بوسه سبکی به قسمتی که جیمین نشون داد بود زد؛ انگشت جیمین حرکت کرد و جایی کنار گوشش رو لمس کرد " اینجا "
زبون سرکش مرد از ترقوه تا گوشش رد خیسی به جا گذاشت و بوسه دیگری که روی اون نقطه نشست.
انگشت جیمین روی خط فکش کشیده شد و دوباره زمزمه کرد " اینجا "
بوسهای دیگه و انگشتی که پایین تر رفت، سرش رو عقب داد و انگشتش رو روی سیبک گلوش کشید " ببوس " رد خیسی پایین تر رفت، روی سیب گلوی پسر رو بوسید و مک آرومی زد.جیمین نفسش رو آروم بیرون داد و از بین چشمهای خمارش به صورت پسر خیره شد؛ با نوک انگشتش قسمت روشن موهای مرد رو لمس کرد و با دست آزادش جام رو برداشت و جلوی دهن فردی که کنارش روی زانو نشسته بود گرفت. " بخور یونگی "
لب های یونگی از هم فاصله گرفتن و جیمین با چسبوندن لبه شیشهای جام، بلندش کرد و باعث شد بیشتر از اینکه مایع داخلش تو دهن یونگی بره، از کناره جام روی گردنش بریزه و یقه پیراهن سفیدش رو سرخ کنه.جیمین خیره به حرکت مایع قرمز روی گردن یونگی، لبش رو گزید و پچ زد " منم میخوام "
بی دقت جام رو روی میز برگردوند و بی اهمیت به افتادن و صدای شکسته شدنش، زبونش رو روی گردن مرد کشید و تا زیر چونه اش رو لیسید." بیا سکس کنیم.. این بار اجازه داری هر طور که دلت میخواد انجامش بدی. "
چشمهای یونگی برقی زد و مردد زمزمه کرد " میتونم مارک بذارم روی تنت؟؟! "
نیشخندی روی صورت جیمین نشست و در حالی که صورتش رو به صورت مرد نزدیک میکرد زمزمه کرد " فردا یه قرار دارم.. با دختری که قراره باهاش ازدواج کنم پس... هرچقدر که میتونی مارکم کن. "
YOU ARE READING
NIGHT HUNTER - KOOKV
Fantasyدر دنیایی که قدرت در سایه مافیا پنهان شده، مردی از خاندانی قدرتمند، زندگی پرمخاطرهای را در پیش گرفته است. او در کنار دخترش، در تاریکی امپراتوری خود گام برمیدارد. اما یک شب، راز هولناکی از اعماق دریا سر برمیآورد. در اعماق تاریکی، رازهایی نهفته است...