Jungkook pov:
با صدای آلارم گوشیم چشمامو باز کردم.این لعنتی چرا صدا رگبار میده؟فکر کردم کره شمالی حمله کرده خبببببب.
هاع بنگچان داره بهم زنگ میزنه شیطونه میگه جواب ندم کیر شه. ولی اگه جواب ندم اون میاد منو به هفتاد روش سامورایی پاره میکنه پس جوابشو میدم.(فقط برای زنده موندن)
+جانم ددی سارد و خشنم
×کوک آماده شدی؟
ابلفضی امروز روز اول دانشگاهمه من حتی دیرم بیدار شدمم
+عااا آره صبح زود بیدار شدم رفتم دوش گرفتم لباسامو-
یدفعه در با شدت باز شد و چان با یه گوشی تو دستش ظاهر شد
×عجب دوشی ام گرفتی تو
+اینجا بودی؟میگم چقدر صدات نزدیک و واضح بود
×میری آماده شی یا باید خودم بیاممممم؟
+میرم عشقم میرم تو عصبانی نشو لطفا
×چندبار بگم منو اینجوری صدا نزن پسره دیر کننده بیخیاللللل
دیگه بحثمون با یکم دنبال هم گذاشتن تموم شدو بلاخره رفتم حموم
میتونم بگم بدون اغراق بنگچان هر دو دقیقه یه بار میومد در میزد که کی میخوای بیای بیرون دیر شده
آخه مرد نامومن دوست من عزیزکم من دورت بگردم بزار این شامپو موهامو تمیز کنه چشم میام . به قرآن میام من این داخل کاری ندارم که
سومین دفعه ای که بنگچان در زد دیگه از حموم پریدم بیرون یعنی حساب کنید سرجمع من 6 دقیقه بیشتر اون تو نبودم.
تو همین شیش دقیقه بنگچان لباسامو اتو کرده بود و الان من حاضر بودم. یکی از باگای من که بنگچان همیشه سرش عصبانی میشد همین دقیقه نودی بودنمه ولی خب هیجان داره
با سرعت نور نشستیم تو ماشین بگنچان تو مسیر دانشگاه به بلوتوث وصل شدم و یه آهنگ شاد گذاشتم(نویسندتون مازندرانیه و به جواد عباسی خیانت نمیکنه و دلش میخواد تو این موقعیت تو ماشین بنگچانم همون پلی شه حق اعتراضم ندارید با تشکر)
با دست فرمون پرفکت بنگچان خیلی سریع داشتیم میرسیدیم به دانشگاه اگه یه احمق نمیپیچید جلومون.
مود بنگچان اینجوری بود که:به اون بچه قرتی بگوووو
یدفعه طرف با یه قفل فرمون پیاده شد .
داداش فازت چیه تو پیچیدی جلو ما طلبکارم هستی؟ چانم نکرده کوتاهی اونم قفل فرمون برداشت و پیاده شد.
حالا قضیه داشت جالب میشد.
واقعا دیدن دعوای دو نفر جالب بود برام ولی نه تا وقتی که طرف مشتشو بیاره بالا و بزنه تو صورت چان.
من از همون اول تعصب بنگچانو میکشیدم برام مثل پدر نداشته ام بود با اینکه ده سال اختلاف سنی داشتیم اما منو بنگچان خیلی خوب باهم کنار میومدیم . من جز بنگچان و یدونه داداش که اون سر دنیاست کسیو نداشتم پس منم پیاده شدم و یدونه خوابوندم تو گوش طرف .
اصلا نفهمیدم چی شد فقط پیاده شدم و زدم تو گوشش.
بعد دعوامون شدت گرفت اما یکم بعد چان مجبور شد کوتاه بیاد چون من دیرم شده بود و باید سریع تر میرفتم دانشگاه.
بعد چان بدون هیچ حرفی منو رسوند دانشگاه وقتی داشتم پیاده میشدم سریع روی قسمتی رو که اون یارو مشت زده بود و بوسیدم و برای چان دست تکون دادم اونم برام دست تکون داد درست مثل پدری شده بود که داشت بچشو میرسوند مدرسه
منتظر موند تا من برم داخل و احتمالا بعدش که خیالش راحت شد رفت. به محض اینکه وارد سالن شدم یه عالمه فرمون استشمام کردم بعضی هاشون شیرین بودنو بعضی هاشونم تلخ من به فرمونا خیلی حساس بودم اما بدنم دیگه به بوی بنگچان عادت کرده بود و مشکلی نداشتم
اما با بوی فرمون بقیه آلفا ها سرم درد میگرفت و من باید تا آخر امروز این سردردو تحمل میکردم اصلا نمیدونم اگه جفتمو پیدا کنم چه بلایی سرم میاد من این مشکلو با امگاها ندارم اما آلفا ها چرا امیدوارم جفتم الانا پیداش نشه
چون نمیخوام تمام شب و روزو سردرد داشته باشم وارد کلاسم شدم و دیدم که استاد هنوز نیومده و یکم از نگرانی هام کم شد چون محض رضای خدا اینکه روز اول دیر کنی خیلی استرس زاست
. بعضی ها میگفتن که احتمالا امروز استاد نمیاد و ما بیخود اومدیم ولی یکم بعد استاد وارد کلاس شد و چون ما ترم اولی بودیم داشت خودشو معرفی میکردید یکم که به قیافش دقت کردم دیدم همون یارو هس که بنگچانو زد احتمالا بخاطر همون دیر کرده بود.
البته که بنگچان اونو نمیزد چون یه بار دعوا کرد و سر طرف شکست و برای هر دونه بخیهش از چان دیه گرفت پس بنگچان دیگه تو دعوا کسی رو نزد(اینا تجربه نویسندهس جدی بگیرید و تو دعوا کسی رو شدید نزنید فقط دفاع کنید)
ولی خوب من بهش یه سیلی زده بودم که حقش بود مرتیکه کصکش عنتر برقی.حالا فهمیدم که اسمش کیم تهیونگ بود از همین حالا ازش بدم میاد . باید بعد کلاس سرچ کنم ببینم میشه برا مشت دیه گرفت یا نه.
دلم میخواد فقط امروز تموم شه بعد برم تو تخت گرم و نرمم و یه جوری بخوابم که مرده تو قبرش نخوابیده
YOU ARE READING
My little boss:ریـیسکوچـولویمن≤
Fantasyسـلامنعنـاییبهتمامکساییکه قرارهفیکشن من رو با نگـاه های قشنگشون بخونن: این فیکشن کاملا هـولهولـکیقراره نوشته بشه، چون نویسنده «بـیـکـاره» در هر حال: داستان در مورد امگای کیوت و قویایکهتو روز اول دانشگاهش از یکی از استاداش خیلی بـدش می...