PART5

111 48 3
                                    


گرمای خورشید بر پلک‌های بسته‌ی سونگچول تابید و اون رو از خواب بیدار کرد. چشماش رو آهسته باز کرد و با صحنه‌ای ناآشنا روبرو شد. این مطمئناً اتاق اون نبود....اما به طرز عجیبی احساس گرما می‌کرد.

با چرخش به سمت مخالف، ناگهان با وحشت از خواب پرید ، و جاشوآ رو دید که  درست کنارش  خوابیده بود و دستاش اون رو در بغل میگرفت.

سونگچول با حرکتی سریع قصد داشت اون رو از خودش دور کنه، اما جاشوآ اون رو محکمتر بغل کرد و بوسه آرومی به پیشونیش زد.

"صبح بخیر."

قبل از اینکه حتی چشمانش رو باز کنه گفت.
و همین ذهن سونگچول رو از  رفتارهای عجیب جاشوآ پر از سوال کرد . یعنی هنوز مست بود؟

فقط دو ثانیه طول کشید تا بالاخره جاشوآ متوجه شد چیزی  که در بغل گرفته عروسک نیست، بلکه یه چیز خیلی بزرگتره. به همین خاطر با کمی فاصله گرفتن ، چشماش رو باز کرد و با چهره‌ی متعجب سونگچول رو به رو شد که حالا به نظر میرسید کمی ترسیده باشه.

اون سریعاً از سونگچول فاصله گرفت و با در هم کشیدن ابروهاش گفت:

"تو اینجا چیکار می‌کنی؟!"

سونگچول که از لحن جاشوآ کمی ترسیده بود، با صدایی لرزون پاسخ داد: "تو خودت دیشب گفتی که می‌تونم اینجا بخوابم. مگه یادت رفته؟"

"فکر کردم جونگهانی... میدونی که منظورم... سوءتفاهم نشه."

جاشوآ با کمی شرمندگی گفت که
سونگچول  سری تکون داد و از روی تخت بلند شد.

"باشه، من الان می‌رم."

و بدون معطلی از اتاق خارج شد.

"اما اگه سونگچول اینجا بود، پس جونگهان کجاست؟!"

جاشوا با حالت متفکرانه ای گفت. این برخلاف عادت جونگهان بود که بعد از مهمانی‌های جاشوآ به خونه برگرده. اون معمولا کنارش میخوابید ولی حالا...

جاشوآ خسته نفس عمیقی کشید و از روی تخت بلند شد. که یهو  پاش به جسمی نرم برخورد کرد.

درسته اون جونگهان بود
که روی زمین کنار تخت دراز کشیده بود ، اما با صدای فریاد جاشوآ سریع  از خواب بیدار شد.

"چی شد؟چی؟ من کجام؟!"

جونگهان وحشت‌زده به اطرافش نگاه انداخت که جاشوآ عصبی فریاد کشید

"چرا روی زمین خوابیدی احمق؟!"

جونگهان  خمیازه کشید  و با  کش و قوس دادن به کمرش پاسخ داد: "نمیدونم، مست بودم."

Teddy Bear | CheolSooWhere stories live. Discover now