Part 2: مسیح، نجاتش بده

601 95 291
                                    

بعد از بستن در قهوه‌ای تیره و طرح چوب خونه، سنگ‌فرش وسط حیاط رو در پیش گرفت و از کنار درخت‌های کاج و سرو حاشیه گذر کرد تا به ساختمان اصلی خونه برسه.

پیچک‌هایی که روی بدنه ساختمان آجری‌نمای خونه طرح کشیده بود با گذشتن از زمستان،صاحب شکوفه‌های کمرنگی شده بود و صورتی گلبرگ‌هاش روی اون دیوارهای کاراملی به چشم میخورد.

از سقف شیروانی بزرگ و تیره‌رنگ ساختمان،قطرات نامنظم آب میچکید و مو فندقی فقط دلش میخواست بهار امسال باران‌های کوتاه و کمتری داشته باشه.

اون از بارندگی متنفر بود.

شاید میتونست نوع شدیدش رو تحمل کنه و از حس خیس شدن ناگهانی سرتاپاش کمی لذت ببره.
اما به هیچ‌وجه از احساس مورمور شدن ناشی از بارش نم نم خوشش نمیومد.

اما برف رو دوست داشت.
ساکت،باشکوه و زیبا، سرد..

تکخندی زد و سرش رو آهسته به طرفین تکون داد.
داشت برف رو توصیف میکرد یا جئون جونگکوک؟!.

وارد خونه شد و قبل از بسته شدن در صدای خودش در راهرو طنین انداز شد:

_من اومدم.

یک عادت خانوادگی که از بچگی تا به الان توسط هر یک از اعضای خانواده حفظ میشد.

از راهرو که گذشت اولین چیزی که انتظار مواجه شدن باهاش رو داشت، به طور ناگهانی و محکم به پاهاش چسبید.

_هیونگ! اسنک خریدی؟

با حفظ کردن لبخندش خم شد تا هم‌قد برادر کوچکترش بشه و آهسته لپش رو کشید.

_سلام آقای کیم.

پسر کوچولو با "اوه" بلندی خودش رو عقب کشید و درحالیکه کمی سرش رو خم میکرد جواب داد:

_سلام هیونگ،به خونه خوش اومدی.
روز خوبی داشتی؟

مو فندقی از داخل کیفش بسته اسنک پنیری رو خارج کرد و به سمت پسر گرفت.

_روزم خیلی عالی بود و اگه بتونی یه بغل به هیونگ بدی بهترم میشه.

_یی‌جه؟ از سر درس‌هات بلند شدی؟

پخش شدن صدای مادرش از طرف حیاط پشتی،مصادف با خوشحالی پسر کوچولو و پریدن بغل برادرش بود و نشون میداد که از اون زاویه دید متوجه جای خالی یی‌جه داخل نشیمن شده.

اما انگار صدای جین رو در بدو ورود نشنیده بود، پس وقتی به داخل اومد با دیدنش لبخند عمیقی به روش پاشید.

از نظر سوکجین مادرش زیباترین لبخندی که برای یک زن ممکنه رو داشت.
و همینطور زیباترین چشم‌ها..
چشم‌هایی که به خودش هم به ارث رسیده بود.

_سواه خونه‌اس؟

برخلاف خواهر و برادرش که بیشتر شبیه پدرشون بودن.

𝗠𝗢𝗡𝗔𝗥𝗖𝗛𝗬'𝗦 𝗕𝗟𝗢𝗢𝗗 ‖ KOOKJINМесто, где живут истории. Откройте их для себя