Part 5: .بهت فرصت فرار نمیدم، چیتا

478 77 277
                                    

_الان؟

پسر کوچکتر بعد از چند ثانیه پرسید و در مقابل، کاپیتان نگاهش رو از صفحه گوشی گرفت.

_البته که نه، برای فردا شب پیشنهاد دادن اما میتونیم به هر وقتی که تو بخوای موکولش کنیم.

مو فندقی با آهسته تکون دادن سرش تفهیم رو رسوند و به نرده‌ها تکیه داد.
اون چیز زیادی از خانواده دوست‌پسرش نمیدونست؛ به جز اینکه پدرش کارمند دولته و مادرش وکیلی سرشناس.

و خود جونگکوک، افسر ساده‌ای که در ارتش خدمت میکنه.
خانواده‌ای آروم و معمولی؛ همونطور که جین میخواست.

چیزی که کیم سوکجین می‌پسندید زندگی‌ای بی‌حاشیه و ساده، اما گرم و صمیمی بود.
دقیقا مثل خانواده خودش.
فضایی که درش بزرگ شده بود رو دوست داشت و دلش میخواست در آینده هم این روند رو به پیش ببره.

جونگکوک از پدر و مادرش حرف نمیزد و تاجایی که جین فهمید، بدون خواهر یا برادر بود.
با این حال به این فکر میکرد که بنظر خانواده خوبی میومدن که مردی مثل جونگکوک، حاصل اون‌هاست.

حالا که والدین دوست‌پسرش خواستار ملاقات بودن، پس باید بهشون احترام میگذاشت و چه بهتر که این موقعیت پیش اومده بود.
میتونست خانواده مرد و همینطور خودش رو بهتر بشناسه.
پس شاید باید با برنامه فردا شب موافقت میکرد.

_به چی فکر میکنی؟

با شنیدن صدای کاپیتان به اونی که کنارش ایستاده بود نگاه کرد و لبخندی زد.

_داشتم فکر میکردم پیشنهاد خوبیه که به دیدنشون بریم.‌.درواقع همین زمانی که تعیین شده.

_میدونی که اگه نمیخوای-

_مسخره نباش، چرا نباید بخوام پدر و مادرتو ببینم؟

مرد چیزی نگفت و رد نگاهش رو به روبرو دوخت.
انگار حالا با شنیدن موافقت جین، وقت کمتری داشت.

پسر کوچکتر با گرفتن پنجه مرد بیشتر بهش نزدیک شد و قصد داشت سرش رو روی شونه‌اش قرار بده..

و در این حالی بود که کاپیتان با بلند کردن دستش، پسر رو به آغوشش راه داد و اجازه داد دوباره پنجه‌اش در اختیار مو فندقی قرار بگیره.

جین از تفاوت بین دست‌های خودش با دست‌های کاپیتان خوشش میومد؛ انگشت‌های پسر کشیده‌تر بود و دستش حالت ظریف‌تری از دست مردی داشت که مدام با انواع اسلحه سر و کله میزد.

مثل اکثر اوقات در حال قرار دادن کف دستش روی کف دست مرد بود که گرم شدن پیشونیش رو احساس کرد.

_این برای چی بود؟

چشم گربه‌ای در مقابل بوسه‌ای که دریافت کرده بود پرسید و جونگکوک ابرو بالا انداخت.

𝗠𝗢𝗡𝗔𝗥𝗖𝗛𝗬'𝗦 𝗕𝗟𝗢𝗢𝗗 ‖ KOOKJINWhere stories live. Discover now