S1Part11

251 52 10
                                    


جونگ کوک - این حرومی ....لعنتی ....اینجا چی کار میکرد ؟

جیمین نگاهشو از گل ها برداشت و گفت

- من و هیونگ فقط....

جونگ کوک خنده ای مسخره کرد و حرف جیمین رو قطع کرد و گفت

- اون هیونگت نیست جیمین ... لطفا بهش بگو اجوشی

جیمین خنده ش گرفت ولی جلوی خودشو گرفت .

جونگ کوک اخمی کرد و گفت - بد موقع اومدم ؟

جیمین لبخندی زد و گفت - خوش اومدی ....

جونگ کوک نزدیک تر شد و گل ها رو به دست جیمین داد و با نیشخند گفت

- خب من میرم توی اتاق کارم ....

جیمین ابرویی بالا داد و زیر لب گفت

- باشه .... اینا چیه فقط ؟؟

جونگ کوک برگشت نگاهی به گل ها و چشمای منتظر جیمین انداخت و گفت

- اونا ؟؟؟ اونا رو برای تو گرفتم....

جیمین متعجب نگاهی به گل ها انداخت و زیر لب گفت

- مرسی ...

جونگ کوک لباشو بهم فشار داد و سری تکون داد و به اتاق رفت .
جیمین با گلها به آشپز خونه رفت که صدای پیامک گوشیش بلند شد . گل ها رو روی اپن گذاشت و سمت گوشیش رفت و با دیدن پیامک مربی لی ابروش بالا رفت.
مربی لی - بابات جلوی در جلومو گرفت...همه چیز رو میدونست ... داره میاد بالا حواست باشه....

همون لحظه صدای ضربه در باعث شد جیمین سرش رو بهت زده از گوشیش بالا بیاره . همه چیز رو میدونست ؟ بالاخره فهمید ؟ الان چی میشه ؟ گوشی ش رو کنار گذاشت و سمت در رفت و در رو باز کرد .
پدرش نیشخندی زد و قدمی به جلو گذاشت و جیمین به کنار رفت .پدرش وارد شد و جیمین در رو بست و به طرف پدرش برگشت و گفت

- چیزی شده ؟

پدرش نگاهی به سالن خونه انداخت و زیر لب گفت

- قرار بود امشب بیای چی شد ؟

جیمین زیر لب گفت - حالا امشب یا فردا شب ...
چه فرقی می‌کنه ؟

پدر جیمین با ابروهای بالا رفته نگاهش کرد و نیشخندی زد و گفت

- شایدم امشب قرار داشتی ؟

جیمین سری تکون داد و گفت - میدونم که فهمیدی...

پدرش ابرویی بالا داد و گفت -

مادرت خیلی وقت بود شک کرده بود و از من میخواست پی گیری کنم .... اما بعدش تو دست دوست دخترتو گرفتی و آوردی ....تقریبا همه چی رو فراموش کرده بودم تا اینکه لیسا بهم گفت صدای سکس تو و اون رو چند وقت پیش توی خونه شنیده ....

جیمین خنده ای کرد و گفت - دوباره لیسا ؟؟ واقعا خیلی جالبه..... حالا اومدی منو تنبیه کنی ؟

مرگ عاشقانه/Romantic death(جیکوک، کوکمین)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang