جونگ کوک - این حرومی ....لعنتی ....اینجا چی کار میکرد ؟جیمین نگاهشو از گل ها برداشت و گفت
- من و هیونگ فقط....
جونگ کوک خنده ای مسخره کرد و حرف جیمین رو قطع کرد و گفت
- اون هیونگت نیست جیمین ... لطفا بهش بگو اجوشی
جیمین خنده ش گرفت ولی جلوی خودشو گرفت .
جونگ کوک اخمی کرد و گفت - بد موقع اومدم ؟
جیمین لبخندی زد و گفت - خوش اومدی ....
جونگ کوک نزدیک تر شد و گل ها رو به دست جیمین داد و با نیشخند گفت
- خب من میرم توی اتاق کارم ....
جیمین ابرویی بالا داد و زیر لب گفت
- باشه .... اینا چیه فقط ؟؟
جونگ کوک برگشت نگاهی به گل ها و چشمای منتظر جیمین انداخت و گفت
- اونا ؟؟؟ اونا رو برای تو گرفتم....
جیمین متعجب نگاهی به گل ها انداخت و زیر لب گفت
- مرسی ...
جونگ کوک لباشو بهم فشار داد و سری تکون داد و به اتاق رفت .
جیمین با گلها به آشپز خونه رفت که صدای پیامک گوشیش بلند شد . گل ها رو روی اپن گذاشت و سمت گوشیش رفت و با دیدن پیامک مربی لی ابروش بالا رفت.
مربی لی - بابات جلوی در جلومو گرفت...همه چیز رو میدونست ... داره میاد بالا حواست باشه....همون لحظه صدای ضربه در باعث شد جیمین سرش رو بهت زده از گوشیش بالا بیاره . همه چیز رو میدونست ؟ بالاخره فهمید ؟ الان چی میشه ؟ گوشی ش رو کنار گذاشت و سمت در رفت و در رو باز کرد .
پدرش نیشخندی زد و قدمی به جلو گذاشت و جیمین به کنار رفت .پدرش وارد شد و جیمین در رو بست و به طرف پدرش برگشت و گفت- چیزی شده ؟
پدرش نگاهی به سالن خونه انداخت و زیر لب گفت
- قرار بود امشب بیای چی شد ؟
جیمین زیر لب گفت - حالا امشب یا فردا شب ...
چه فرقی میکنه ؟پدر جیمین با ابروهای بالا رفته نگاهش کرد و نیشخندی زد و گفت
- شایدم امشب قرار داشتی ؟
جیمین سری تکون داد و گفت - میدونم که فهمیدی...
پدرش ابرویی بالا داد و گفت -
مادرت خیلی وقت بود شک کرده بود و از من میخواست پی گیری کنم .... اما بعدش تو دست دوست دخترتو گرفتی و آوردی ....تقریبا همه چی رو فراموش کرده بودم تا اینکه لیسا بهم گفت صدای سکس تو و اون رو چند وقت پیش توی خونه شنیده ....
جیمین خنده ای کرد و گفت - دوباره لیسا ؟؟ واقعا خیلی جالبه..... حالا اومدی منو تنبیه کنی ؟
KAMU SEDANG MEMBACA
مرگ عاشقانه/Romantic death(جیکوک، کوکمین)
Fiksi Penggemarزوج اصلی : جیکوک، کوکمین (ورس) زوج فرعی : ویمین، نامجین ، سپ امگاورس / عاشقانه / درام / اسمات / انگست خلاصه داستان : تبدیل شدن به گرگ در شهرها غیر قانونی بود چی میشد اگه جیمین شب عروسی پدرش توی باغ تبدیل بشه و حس کنه فردی اونو دیده... جیمین با دیدن...