صبح روز بعد 🦋با سر و صدا اهالی پک از خواب نازنینش پرید و صاف رو تخت نشست وقتی کامل به خودش اومد از تخت پایین اومد سمت خروجی چادر رفت با کنار زدنش به بیرون نگاهی انداخت
هوا صاف و دلنشین بود نفس عمیقی کشید و لبخندی زد که .. یدفعه به داخل چادر هل داده شد هینی کشید به شخصی که آرامششو نابود کرده بود نگاه کرد-من چند بار بگم آدم اینجوری با ی باکسر و لباس نمیاد بیرون وایسادی جلو چادر ملت بهت نگا میکنن خری نفهمی دیگه خری
با فهمیدن جیمین بودن اون شخص پوف کلافه ای کشید
- واقعا مغزاتون خیلی منحرفه خوب چیه پاست دیگه
جیمین بعد آوردن یه دست لباس سفید حریر و شلوارک که تا بالا زانو بود شروع کرد مثل بچه ها لباس تنم کردن
- اون زمانیه ک تو این پاهایه خوش فرمت و سفیدت و اون رونا رو نداشته باشی ولی داری و اون بیرون ی مشت آلفا آرزوشونه امگایی مثل تو زیرشون باشه و اینکه تو تو کمدت یه شلوار بلند نداری همشون شلوارک و باکسره باید منم برم برات خرید کنم
با سکوت به جیمین که با حرص دست و پاهامو بلند میکرد تا لباسام رو تنم کنه نگاه میکردم وقتی لباسام رو کامل تنم کرد رفت سمت خروجی چادر داد زد
-میرم برات صبحانه بیارم بچه
با رفتن جیمین خودشو رو تخت رها کرد و به فکر فرو رفت
پدر تهیونگ بعد مرگ مادرش با مادر جونگکوک ازدواج کرد که تهیونگ بعد مدت ها فهمید دلیل کشتن مادرش هم همین بوده ک از سر راهش بره کنار تا بتونه با ازدواجش رئیس پک بشه این یکی از دلایلی بود که باعث میشد تهیونگ از خاندان جئون و جونگکوک هم که از همونا بود خوشش نیاد
ولی دلیل اصلیش این بود که میخواست از هر دوتاشون دور بمونه اون هر چی باشه قاتل پدر جونگکوک بود و هیچکس به غیر از خودش و جیمین از این خبر نداشتن اون آلفا پک رو کشته بود و جئون جاش رو گرفته بود ولی جالب این بود تو مراسم پدرش نه خانم جئون نه خود جونگکوک اشک نریختن حتی بعضی اوقات حس میکردم خوشحالن
با بشکنی که جلو صورتش زده شد با جیمین روبرو شد
- بیا صبحانه ات رو بخور جئون باز دیوونه شده باید مردم رو نجات بدی
با اخم محوی نگاه جیمین کرد و لقمه ای که تو دهنش میکرد رو خورد با قورت دادن لقمه گفت
- باز کی دیوونش کرده؟...نمیفهمم آلفا پک اونه ولی من باید مردم و از زیر دستش بیرون بکشم
جیمین خنده ای کرد لقمه دیگه ای به دستم داد ...
........🦋🌊
بعد تموم شدن صبحانه مستقیم سمت چادر پک رفت (چادر اصلی) با دیدن جئونی که یکی از فاحشه هاش زیرشه و بدون رحم داخلش میکوبید تنش لرزی کرد به فاحشه های دیگه که گوشه چادر ترسیده از خشم جئون بدن برهنشون میلرزید
وارد چادر شد با اشاره سرش فاحشه ها از چادر فرار کردن فقط یکی که زیر جئون در حال جون دادن بود موند تهیونگ جلو تخت جونگکوک رو میزش نشست و بهشخیره شد
جئون با حس نگاه خیره ی رو خودش سرش رو بالا آورد با چشم های وحشیش به تهیونگ رو میزش که با جدیت بهش نگاه میکرد خیره شد موهایه عرق کردش رو با دست تتوشدش عقب فرستاد که زیر شکم تهیونگ پروانه هایی پرواز کردجئون با ضربه ی که داخل فاحشه زد بیرون کشید و رو کمرش خالی شد ولی اون فاحشه اینقدری بود که با وجود درد داخل بدنش باز خودشو به جئون بماله با دستش دوباره آلت جئون رو وارد خودش کنه
جونگکوک همونطور که به تهیونگ خیره بود ضربه محکمی به امگا داگ استایل زیرش زد ک جیغش تو چادر پخش شدتهیونگ با شیطنت تو وجودش جلو چشم های جئون شرتکتش رو به همراه باکسرش پایین کشید جونگکوک نگاهش به پایین تنه و رون پاهایه توپر و سفیدش افتاد لب پایینش رو گاز گرفت و با سفت شدن بیش از حد عضوش ناله تو گلوای کرد ولی چشماشو از تهیونگ نگرفت
ضربه های محکمی داخل امگا میزدتهیونگ با صحنه مقابلش و ناله جونگکوک پاهاشو از هم باز کرد و ویو خوبی از سوراخ صورتیش به جئون نشون داد
جونگکوک دیگه دست خودش نبود دیگه اهمیت نداشت اون فاحشه از درد بیهوش شده اون با دیدن صحنه های ک تهیونگ براش میساخت هر لحظه نزدیک ارگاسم میشدتهیونگ با نیشخند گوشه لبش شروع کرد با انگشتش مالیدن ورودیش و ناله ای رها کرد که جئون با همون صدا و صحنه از فاحشه بیرون کشید برای چندمین بار به ارگاسم رسید ولی تا حالا با این لذت به ارگاسم نرسیده بود و این سریع ترین ارگاسمی بود که تا الان داشت همیشه تا مرز مرگ فاحشه هاش میرفت تا ارضا شه ولی تهیونگ فقط با ناله و مالیدن سوراخش ارضاش کرده بود
با بیرون کشیدن از اون فاحشه با نفس نفس سمت تهیونگ رفت دستاشو کنار تهیونگ رو میز گذاشت تهیونگ دست آزادش رو به شکم عضله ای کوک کشید و لب پایینش رو گاز گرفت پاهاش رو پایین اورد...دستش رو از بین پاهاش بالا اورد و از رو نیپل های جونگکوک به سمت گردنش برد همونطور که به جئون خیره بود زبونشو رو نیپل سمت راست جونگکوک کشید جئون چشماش رو بست و سریع باز کرد به اتصال چشمیش با تهیونگ ادامه داد
نمیخواست اون لحظه ها رو از دست بده..
تهیونگ دستش رو همونطور نوازش وار رو بدن تهیونگ کشید و رو وی لاینش متوقف شد سرشو سمت لاله گوشش برد و زمزمه کرد- چند بار باید بیام یه فاحشه رو از زیرت بیرون بکشم... یا یکی رو از زیر شمشیرت بیرون بکشم چند بار ؟ هوم جئون ...چند بار وابسته من میمونی تا ارومت کنم؟...
جئون ناله ی با صدا بم شدش کرد دیکش سفت سفت شده بود تا الان اینجوری دیکش سیخ سیخ نشده بود فاحشه هاش همیشه خودشون رو میکشتن تا تحریکش کنن ولی تهیونگ با کار های ساده اش هم قادر بود اون پایینی رو بیدار کنه
تهیونگ با دیدن گرفتن نقشش سریع از رو میز پایین پرید با بالا کشیدن شلوارک و باکسرش سریع از چادر بیرون زد
و ایندفعه صدا داد جئون بود که شنیده میشد
-یروز جوری سوراخت رو بفاک میدم که زیرم به التماس بیوفتی
تهیونگ با خنده آخیشی گفت و سمت چادر خودش رفت وقتی وارد شد با خانم جئون روبرو شد
![](https://img.wattpad.com/cover/373518451-288-k548824.jpg)
ESTÁS LEYENDO
wingless butterfly🦋
Fanfic خلاصه از فیک: جئون جونگکوک و کیم تهیونگ برادر ناتنی همن تهیونگ از وحشی گری آلفا ها متنفره باعثش پدر وحشی گرشه ولی جونگکوک از این خبر نداره و نمیفهمه چرا تهیونگ اینقدر ازش متنفره و بهش جبهه گرفته چی میشه این تهیونگ رفته رفته تنفرش از جونگکوک کم...