《 به نام آنهایی که در بی کسی میدمند 》
این دفعه به اسونی قبل نبود..
این پروژه حالاحالاها ادامه داشت..
صدای خنده ی دیوانه وارش توی زیر زمین تیمارستان اکو میشد و جوری با هر قهقه تکون میخورد که صندلی هم باهاش تکون میخورد..- اوه فاک لعنتی یه بار دیگه بگو؟!
- جیمین__و بعد دوباره قهقه ی بلندش پخش شد..
- وای هم اتاقی!!..دوست؟! عاشقشم!!...ببینمش ببینمش همین الاااااان!!
ذوق زده و با چشمایی که تا اخرین درجه باز بودن وول میخورد پروفسور رو حتی برای ادامه ی پروژش دو دل میکرد..فرده اشتباهی که نبود بود؟!
- باشه!..باشه پسرم الان میارم!..اروم باش باشه؟ طبق چیزایی که باهم تمرین کردیم..اوکی؟!
- باشه باشه باشه!!
- جیمین اون یه لیتله! تو مرده این اتاقی جیمین تو میتونی از لیتلم مراقبت کنی مگه نه؟!
- اره ارههه میتونممم!!...لیتل؟! وای!!باز صدای خنده بلند شد..
پروفسور نگاهی به دستیاراش انداخت که با نا امیدی نگاش میکردن و اشاره کرد تا مریض لیتل رو داخل بیارن..- جیمین!!..مراقبش باش اون بچس نیاز به مراقبت داره اون فقط تورو داره مرد!!
و با ورود پسری که عروسک گربش رو از گوشش گرفته بود و عینکاش از زیره موهای بلندش معلوم بود پروفسور ساکت شد!
با خروج پرستارها دستشو پشته کمره پسر گذاشت و زیر چشمی به چشمای درشت شده ی مریض ۲۴۳ خیره بود..جوری دقت کرده بود که وقتی جلوش نشست کمی شوکه شد..
- لیتله..یعنی..دوباره بلند و بلند قهقه زد و سرشو به میز کوبید که باعث شد پرستار مرد جلو بیاد و از کتفاش محکم بگیردش! این فاجعه بود! میکشتش!
- وای بچه اگرگریه کنی قراره نازت کنم؟! با چی اوه با قاشق و چنگال؟!...چه عینکای خوشکلی داری بچه!!..تو کدوم مدرسه ایی عمو؟!
با اتمام حرفش یکدفعه سمت اون چهره ی خنثی یورش برد که باعث شد برخلاف چند دقیقه قبل که فقط نگاش میکرد جیغ بکشه و با بغل گرفتن عروسکش سمت پروفسور بدوه تا ازون دورش کنه!
همونجور که روی میز خم بود خیره به چشمای ترسیده و پر اشک پسر زبونشو روی دندوناش کشید و سرشو محکم به لبه ی میز کوبید که باعث شد پروفسور دستاشو روی چشمای لیتل بزاره و توی بغلش بچرخونش تا با اون چهره ی خونی شده مواجه نشه!- گمشو بیرون پیره مرد!.. اینجا قانون داره بچه! نه به کسی شیر میدیم نه لالایی پخش میکنم شبا!...بیا اینجا عمو بشین راحت باش! ،ولی اگر این عمورو اذیت کنی..
YOU ARE READING
[ PATIENT 243 ]
Horrorpatient 243! minyoon , teayoon romance , smut , psychology ____________________________________________________ اوه لعنتی! ولی هم اتاقیه من.. □ - گمشو بیرون پیره مرد!.. اینجا قانون داره بچه! نه به کسی شیر میدیم نه لالایی پخش میکنم شبا!...بیا اینجا...