#2" White and.. Black!"

503 33 0
                                    

سفید و..سیاه!"

+مشتاق دیدار‌ جئون جونگکوک!

+ت.تو..ک.که..ه.هستی؟

+شاید ی دوست..یا..دشمن؟

+دیگه مهم نیست...
+م.من‌چرا ا.اینجام؟

+قرار بود بکشمت..

+چ.چی؟

+اما..فهمیدم که زوده‌‌..بدردم میخوری..

+ا.ما..

+فعلا اینجا بمون..قرار نیست به همین راحتی ها آزادت کنم..

بدون اینکه جوابی از پسر بگیره از اتاق خارج شد.‌‌.
+ارباب چیشد؟کشتین؟

+فعلا زوده پسر..بدردم میخوره..‌

+اما یادتون نیست با زندگیتون چیکار کرد؟

+خیلی خوب یادمه..اما ..

بعد از کمی‌مکث ادامه داد
+فکر‌نکنم چیزی یادش باشه.‌..

+منظورتون چیه؟

+هنوز مطمئن نشدم..ولی منتظر بمون!

+امیدوارم هرچی هست..به ضررتون نباشه..

+امیدوارم..یونجون؟

+بله ارباب...

+به یجی زنگ بزن از آمریکا بیاد..بهش‌بگو کل نقشه هامون بهم ریخته..

+چشم..

پسر سرش تکون داد و از عمارت خارج شد..مرد به سمت اتاقش رفت و آروم روی صندلی پشت میزش نشست..سیگارش از جیبش در اورد و کام‌عمیقی ازش گرفت..نیش خندی زد

+جالبه پسر..یجوری رفتار میکنی‌ که انگار من غریبم..منو‌ نمیشناسی..

کام دیگه ای گرفت و ادامه داد..
+خاطراتمون‌چی..؟زخم های که به من زدی..هیچ‌کدوم یادت‌نمیاد؟یا شاید داری‌ نقش بازی‌میکنی..

نفس عمیقی کشید

+من هیچوقت شبیه تو نبودم..مثل الان..میتونستم الان خیلی راحت بکشم..همون کاری‌که تو جای من بودی انجام میدادی..ولی دیدی؟نزاشتم بمیری.. مثل قدیم ها بهت فرصت دادم..با اینکه میدونم کارم اشتباهه..!
.
.
.
تلفن از جیبش در اورد و شماره دختر گرفت..
+سلامم یونجوناااا..چطوری پسرر

+ممنون خوبم..آمریکا خوش میگذره؟

+اره خیلی زیاد..حتما یروزی بیا..

+اوه حتما..

+چخبرا؟ی خبر از من‌گرفتی؟هنوز تنهایی؟هیچ دختری بهت پا نداده؟

نیش خندی زد:

+اوه دختر..من برای این‌حرفا زنگ نزدم.‌..!

+چیزی شده؟

+شاید؟

+باز تهیونگ خرابی به بار آورده به من‌زنگ زدی؟

+درسته..

彡Helpless(Vkook)彡Where stories live. Discover now