لی هیسونگ صحبت میکنه"
"جیک شیم هستم"
"کی؟خدای من وات د فاک"
"سوپرایز! من شمارتو ذخیره کردم نگران نباش من اینبار توی توالت نیستم واست متاسفم که شماره ی منو ذخیره نکردی لی هیسونگ"
"ببین دوستم شماره ی منو روی اون توپ بولینگ نوشت بدون اینکه به من بگه اوکی؟ پس میتونی اونو حذف کنی و دیگه تماس نگیری"
"چرا دوستت باید اونو بنویسه؟"
"اون فقط__ صبر کن لازم نیست اونو برات توضیح بدم خداحافظ جیک"
"وای وای صبر کن! دوباره تلفنو قطع نکن تو دیروز به سختی بهم فرصت دادی اعتراف میکنم تو اولین تماس تلفنیمون من خیلی عجیب بودم اما میتونیم از اول شروع کنیم قسم میخورم من دیگه تو رو گرفتم"
"و این چه فرصتیه که قراره واسه ی چرندیات تو بهت بدم؟"
"بدیهیه که الان باید تو رو کتک بزنم با این حال اعتراف میکنم که نوشتن HMU یک دعوت کاملا مبهمه منظورم اینه که تو باید یکاری با من انجام بدی یا رابطه ی جنسی؟ یا دیت رفتن؟ یا هردو؟ نمیدونم"
"وات د فاک به جهنم من با غریبه ای که از توالت یه سالن بولینگ به من زنگ میزنه کاری انجام نمیدم"
"ما دیگه غریبه نیستیم درسته؟ ما الان اسم همو میدونیم ما وقتی که من توی اسیب پذیر ترین حالتم بودم حرف زدیم میتونم بگم که الان رابطه ی ما فراتر از غریبه هاست "
"من حتی نمیدونم تو چه شکلی هستی یا کی هستی این واسه ی من مثل یه غریبه بنظر میاد "
"باشه باشه خب من موهای مشکی و چهره ی زیبایی دارم راضی هستی؟"
" نه واقعا نه "
" من بیست سالمه و یه کوچه دورتر از بولینگ به دانشگاه میرم الان خوب شد؟بیا ببین من پدوفیل نیستم قسم میخورم"
"سال دوم بودی درسته؟"
" اره، یلحظه وایسا توهم همونجا میری؟"
"---"
"میتونم سکوتت رو بعنوان یک بله درنظر بگیرم؟"
"---"
" خب خب شانسی وجود داره؟ این چیزیه که من اسمشو سرنوشت میزارم ، لی هیسونگ سال چندمی؟"
هیسونگ جواب میده" سوم"
"خانوم ها و اقایان هیسونگ داره حرف میزنه به ما نگاه کنید الان همدیگه رو میشناسیم دقیقا همونطوری که میتونیم توی یک قرار واقعی انجام بدیم"
"خداحافظ جیک"
" خیلی سخته هرچند اشکال نداره من به راحتی عقب نشینی نمیکنم اره به زودی باهات تماس میگیرم لی هیسونگ"
"نه نکن"
مکالمه ی تلفنی تمام شد
•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡
"جیک چیکار میکنی؟" یانگ جونگوون پرسید و باعث شد که چشمای جیک از روی صفحه ی تلفنش بلند شه، موهای جونگوون شلخته بنظر میومد جیک نتیجه گرفت که احتمالا بعد از بیدار شدن از چرت ظهرش از اتاقش بیرون اومدجیک روی یک طرف مبل نشست و کنترل تلوزيون رو توی دستش گرفت و درحال تماشای یکی از فیلم های کره ای موردعلاقش موش بود تا اینکه یهویی شماره ای که روز قبل باهاش تماس گرفته بود رو به یاد اورد با وجود تماس تلفنی کنترل تلوزيون از دستش میوفته
جونگوون با نگاهی مشکوک به جیک خیره میشه حالا جیک درحالی که کنترل رو دستش میگیره سر جاش میشینه
جونگوون یهویی میگه" فقط یچیز بسیار مهم میتونه باعث توقف موش بشه" چون جیک هنوز جواب ندادهخاطره ی صدای هیسونگ یهویی توی ذهن جیک میاد حتی فقط یه صدا باعث میشه اون مثل یک احمقِ عاشق لبخند بزنه در نهایت جواب داد "من فقط یک تماس تلفنی داشتم"
جونگوون دستاشو روی هم میزاره و به جیک توجه میکنه "اوه؟ با کی؟"
لبخندش به پوزخند تبدیل میشه و فقط پاهاشو روی میز میزاره با بی حوصلگی میگه"اوه فقط دوست پسر اینده ی من بود چیز مهمی نیست"
نگاه نگران کننده ی جونگوون به گیجی تبدیل میشه ابروهاشو بالا میندازه "صبر کن چی؟ یکی میخواد با کون احمق تو قرار بزاره؟"
ناگهان یکی از بالشت های کاناپه مستقیم روی سر جونگوون پرتاب شد" اوه؟ متاسفم متاسفم، بسیار خوب اینجوری نیست که تو متوجه بشی منظورم اینه که تو میتونی یه دوست پسر اینده داشته باشی اگه از جی درخواست کنی"
در این هنگام جونگوون بالشت کنارشو میگیره و کار جیک رو تکرار میکنه و مطمئن میشه که درست صورت جیک رو نشونه گرفته "یهویی دیگه به زندگی عاشقانه ی تو اهمیت نمیدم و یک برادر نانتی جدید پیدا میکنم"
یانگ جونگوون از روی کاناپه با صدای بلند به سمت آشپزخونه میره تا غذاشو بخوره جیک به دنبال اون نیشخند میزنه و داد میزنه"میدونم که تو داری بلوف میزنی چون منو دوست داری "جونگوون بهش چشم غره میره جیک فقط با لبخند عاشقانه سرشو تکون میده سپس به تلفن همراهش که توی دستاش بود نگاه میکنه و رمز گوشیشو باز میکنه جیک به صفحه ی گوشیش که نمایه ی مخاطب رو نشون میده لبخند میزنه و اسمی که سیو کرده رو میخونه
"Future boyfriend "
YOU ARE READING
Hit Me Up(heejake)
Fanfictionوقتی جیک شیم یک شماره تلفن غریبه روی توپ بولینگ پیدا میکنه و تصمیم میگیره بهش زنگ بزنه