14

601 145 18
                                    

_پاپا در میزنن

با نشنیدن صدایی از طرف جیمین و زیاد شدن ضربه هایی که به در وارد میشد مجبور شد وسط فوتبال بره در باز کنه
قبل از باز کردن در چک کرد که الیا یا سونگهون پشت در نباشن چون اگه بودن قرار نبود در رو براشون باز کنه

ولی با دیدن چهره مامان بزرگش تعجب کرد
میخواست قبل از اینکه جیمین بیاد ردش کنه بره

+سلام عزیزم

_اینجا چکار میکنی؟ مگه نگفتم نیاید اینجا

+من مامان بزرگتم دنیل اینجوری صحبت نکن بامن بعدشم از دیروز تاحالا صدبار بهت زنگ زدم جواب ندادی

_اوه پس اون شماره تو بود متاسفم ولی شماره غریبه ها رو جواب نمیدم

برای دنیل سخت بود که از مامان بزرگش متنفر باشه وقتی تا این حد شبیه پدرش بود و تمام خاطرات بچگیش رو به یادش می اورد

+درمورد یه موضوع مهم باید باهات صحبت کنم دنیل بچه بازی درنیار

×چی شده دنیل ؟ کیه؟

جیمین هم با دیدن خانم سون تعجب کرد
بعد از سال ها این اولین باری بود که این زن رو میدید
و مثل همیشه برای شنیدن حرف هاش استرس داشت

×خانم سون اینجا چکار میکنید؟

+اوه جیمین خوشحالم که تو خونه ای میخوام باهاتون درمورد یه موضوعی صحبت کنم اگه دنیل اجازه بده بیام تو

جیمین با ابرو های بالا رفته و نگاهی نه چندان خوشایند به دنیل نگاه کرد

×البته بفرمایید تو
دنیل مامان بزرگت رو راهنمایی کن تا براتون قهوه درست کنم

دنیل از طرز نگاه کردن مامان بزرگش به داخل خونه خوشش نمیومد
یه جوری که انگار دنبال پیدا کردن یه ایراده تا بخاطرش جیمین رو سرزنش کنه
با پیوستن جیمین به جمع شون دوباره شروع کرد به صحبت کردن

+نمیخوام زیاد وقتتون رو بگریم پس میرم سر اصل مطلب

_چقدر خوشحال کننده

×دنیل درست صحبت کن

_چشم؛ بفرمایید مامان بزرگ عزیزم درمورد چی میخوای حرف بزنی

خانم سون از دست این پسر کلافه شده بود

+من و پدربزرگت و همینطور خانم و آقای جئون یک هفته پیش جلسه ای برگذار کردیم و داریم کار ها رو درست میکنیم که بتونی وارد شرکت بشی و تا زمانی که درست تمون میشه به عنوان زیردست جونگکوک شی کار کنی

_دوباره شروع کردید؟ دفعه قبل بهت گفتم که علاقه ای به اون شرکت ندارم

×منظورت از دفعه قبل چیه دنیل کی همدیگه رو دیدید؟

+من و دنیل پارسال درمورد این موضوع صحبت کردیم و توقع داشتم تا الان بچه بازیش رو گذاشته باشه کنار

family |KM|Where stories live. Discover now