5.همخونه

123 24 1
                                    

با احساس حرکت دستی دور کمرش چرخی زد و پلکای بسته شو از هم فاصله داد ، هنوز گیج میزد و مغزش لود نشده بود که با چرخیدن چشماش و افتادن نگاهش به شخصی که کنارش خوابیده بود چشماش از تعجب چهارتا شد

جیغی کشید و لگد محکمی به سمتش پرتاب کرد، جونگکوک بیچاره که کنارش خوابیده بود با صدای جیغ توی جاش پرید و با باسن مبارکش روی زمین پخش شد

چند ثانیه تو چشمای هم خیره شدن و خودشونو برای اینکه کنار هم خوابشون برده بود سرزنش میکردن که تهیونگ زودتر از جاش بلند شد، سمت سرویس بهداشتی اتاق رفت و سعی کرد اتفاق دیشبو فراموش کنه

•فلش بک

دستی به های جونگکوک کشیدو ادامه داد:
-اینا عضله اس یا سنگ
-گمشوو

تهیونگ تک خنده ای کرد

-جدی گمشم؟ امم برنامه داشتم دستو پاتو باز کنم اما انگار خودت نمیخوای!

جونگکوک پلکاشو روی هم فشرد و سعی کرد عصبانیتشو کنترل کنه،دیگه بیشتر از این نمیتونست وضعیتی که توش قرار داره رو تحمل کنه

-نه نه وایسا

نفس عمیقی کشید و سعی کرد لحنش قانع کننده باشه

-بیا دوستانه صحبت کنیم، ببین من دیگه نمیتونم این وضعیتو تحمل کنم، دستشویی دارم، تشنمه ، مچ دستام درد میکنن و واقعا احساس میکنم روی این صندلی همه جام خشک شده ، بیا و لطف کن بازم کن، جایی نمیرم پس فقط این طنابای کوفتیو باز کن!

جمله ی آخرشو فریاد زد، خسته بود و واقعا دستشوییش داشت می‌ریخت ، اما اون پسر انگار از جهنم فرار کرده و آموزش دیده ی شیطانه چرا که فقط به وضعیت جونگکوک بیچاره میخندید!

-باشه باشه، حرص نخور دُکی جون، بازت میکنم اما شرط داره!

تهیونگ با خنده شروع به صحبت کرد، نمیدونست چرا اما از وضعیت پیش اومده حسابی لذت میبرد ، اون دکتر عضله ای وقتی حرص میخورد حسابی کیوت میشد

-من فعلا نمیتونم از خونه بیرون برم ، دلایلی داره اگه باهام همکاری کنی بهت توضیح میدم اما تا اون موقع می‌خوام کمکم کنی

لحنش یهو جدی شد، چون بحث مهم و حیاتی بود،واقعا از اینکه نزدیک بود بمیره و نتونسته هنوز کاری کنه عصبی میشد و تصمیم داشت هرجور شده انتقام بگیره ولی هنوز برنامه ی درستی نداشت فقط میدونست فعلا نباید خودشو نشون بده و اینکه یه مرده باشه به نفعشه!

جونگکوک حوصله ی دردسر نداشت اما هم به جورایی دلش به حال پسر سوخته بود هم واقعا دیگه نمیتونست دستشوییشو نگه داره پس سریع گفت:
ـباشه باشه کمکت میکنم فقط بازم کن

تهیونگ دوباره اون روی شیطونش ظاهر شد و با خنده جواب داد:
-جدی میفرمایید عالیجناب؟! دیگه چی ، اول باید دست‌نویس داشته باشیم و امضا کنی تا مطمئن بشم در نمیری

DEAD LOVE // KOOKV Where stories live. Discover now