صدای حرکت چرخ های کوچیک برانکارد توی شلوغی اورژانس گمشده بود، جونگکوک به محض دیدن مریض جدید به سمتشون رفت و گوشه برانکارد رو برای کمک به حرکت سریعترش گرفت و در همون حین که سمت قسمت خالی اورژانس میرفتن از جیمین، دکتر اون بخش پرسید:
_مشکلش چیه؟!_تصادف با ماشین بوده، به سرش ضربه ی زیادی وارد نشده فقط قفسه ی سینه اش ضربه دیده مطمئن نیستیم خونریزی داخلی داره یا نه
برانکارد رو گوشه ای نگه داشتن، پرستاری با وسایل ضدعفونی کنار دکتر ایستاد
_سریع ببریدش سی تی اسکن جوابشو خیلی زود میخوام ، احتمالا باید عمل بشه دکتر مین....
جونگکوک درحالی که داشت با گوشی پزشکیش ضربان قلب پسر رو بررسی میکرد با جیمین که هنوز اونجا ایستاده بود حرف میزد که صدای شخص سومی حرفش رو قطع کرد
_دکتر جئون، دکتر مین تو اتاق عمل بهتون احتیاج دارن این بیمار رو بسپرید به من
دکتر لی درحالی که خودشو به سختی بهشون رسونده بود گفت و نگاهشو بین جیمین و جونگکوک حرکت داد
_هردو...هردو تون برید عملش اورژانسیه!
_اما تو که میدونی من امروز عمل....
_جون بیمار در خطره ممکنه بمیره،میدونم سه شنبه ها عمل انجام نمیدید اما این استثناعه.... وضعیتش واقعا قرمزه وگرنه دکتر مین ازتون نمیخواست کمکش کنید!جونگکوک نگاهی به مرد بیهوش روی تخت انداخت، نمیدونست چرا اما احساس خوبی نداشت ، آهی کشید و سری تکون داد ، اون پسر راست میگفت تو این وضعیت هیچی مهم تر از نجات جون بیمار نیست!
ولی جون این بیمار هم ممکنه تو خطر باشه...._دکتر چرا اینقدر فکر میکنید سریع تر عجله کنید
جونگکوک ناچار سری تکون داد و بعد از توضیحات وضعیت بیمار به دکتر لی سمت اتاق عمل حرکت کرد، حالش کمی ناخوش بود چون برنامه ریزیش بهم ریخته و حالا مجبور بود روزی رو که به بیماران اورژانسی اختصاص داده بود تو اتاق عمل بگذرونه.... خودشم نمیدونست چرا ولی بی دلیل به این موضوع اهمیت نشون میداد، تنها موضوعی که میتونست اعصاب فولادین اون مرد و سوراخ کنه..!
..
.
.
.
_چیزی میخوری برات بگیرم، خسته به نظر میای
جیمین درحالی که ماسکش رو تا میزد تا توی سطل زباله ی مخصوصش بندازه خطاب به جونگکوک گفت، هردو به تازگی از اتاق عمل بیرون اومده بودن و پسر بزرگتر برای فضا سازی و اینکه خستگی این دو ساعت رو از تن جفتشون بیرون کنه پیشنهاد داد
و اما جونگکوک با نگاه کردن به ساعت با اینکه حسابی خسته بود تصمیم گرفت یکی دو ساعت باقی مونده رو داخل اورژانس بگذرونه!
ESTÁS LEYENDO
DEAD LOVE // KOOKV
Romance[عشق مُرده || DEAD LOVE]⚰️☠️ | 👩🏻💻✨ | جونگکوک دکتری که اتفاقی سر از سردخونه در میاره چی میشه همون شب یکی از جسد ها زنده بشه؟ پوست برنزه و برهنه اش-که رد زخم و بخیه روش دیده میشد- تو نور کم و چراغ چشمک زن سردخونه میدرخشید و موهای فندوقیش پریشون...