مینهو بدون اینکه جواب هیونجین را بدهد به سمت استراحتگاه به راه افتاد .
بعد از رسیدن به اتاق هر دو وارد شدند ، و هیونجین با نشان دادن کارت شناسایی اش پرس و جو را شروع کرد .
هیونجین _ شما چند ساله که با اقای کیم سئوک همکارید ؟؟ میشه درمورد اخلاق و رفتارش بگین؟؟راننده _ من قبل از اینکه اون بیاد سرکار ، اینجا بودم ..... یه دو سالی میشه . درمورد شخصیتشم باید بگم ادم ساکت و ارومیه ، اوایل اصلا باهامون نمی جوشید ، اما بعد از یه مدت باهامون صمیمی شد ، رانندگیش که بهتر شد ، چون جوون بود و فرز و زرنگ ، درخواست زیاد پیدا کرد و خودشم کار زیاد می گرفت.
یه جایی به بعد سرو وضعش بهتر شد ، کاراشم کمتر کرد .
هیونجین _ اینکه می گین سر و وضعش بهتر شد ، فکر می کنین بخاطر این بوده که وارد رابطه ای شده بوده ؟؟راننده _ یکبار که حسابی به خودش رسیده بود ، ازش پرسیدم که خبریه .... ولی گفت نه بابا ، کی به من نگاه می کنه ، بخاطر کار جدیدی که گرفتم باید به خودم برسم . بعدشم از طریق دیگه ای هم ازش پرسیدم اما دیگه جواب نداد و پیچوندم.
می دونی کاراگاه همین که دیروز و امروز نیومد فهمیدم یه چیزی شده ، اون که با هیکل خونی و داغون خودش رو به کار می رسوند بعید بود غیبت کنه .
حالا چیکار کرده که دارین در موردش می پرسین ؟؟مینهو که می دونست تا سوالات پلیس تمام نشده نمی تواند به افراد اطلاعات بدهد ، برای سکته دادن هیونجین ارام زیر لب جواب راننده را داد و گفت
مینهو _ کار خاصی نکرده فقط مرده
هینجین با شنیدن زمزمه مینهو ، به سرعت سرش را بالا اورد و به افراد مقابلش نگاه کرد تا ببیند کسی متوجه جمله مینهو شده یا نه
با عادی بودن اوضاع ارام به سمت مینهو برگشت و گفتهیونجین _ هیونگ اذیت نکن ، تحقیقات مهمه
مینهو بدون صدا ادایش را در اورد و دیگر چیزی نگفت.
هیونجین _ توی حرفاتون گفتین ظاهر خونی داشته ؟؟؟
با کسی دعوا کرده بود ؟راننده_ یه بار دور کرد، چون رئیسمون روی غیبت حساسه ، بهش زنگ زدم تا ببینم مرخصی رد کنم براش یا نه . که گفت ده دقیقه دیگه میاد منم ، یه خورده کنجکاو شدم که چی شده ، پس منتظر موندم .
اقا ، وقتی اومد از سرش و دستاش خون مثل ابشار روون بود ، خواستم ببرمش بیمارستان اما گفت که با موتور تصادف کرده و چیز خاصی نیست بعدم رفت جعبه کمک های اولیه رو برداشت و رفت توی دستشویی .
حقیقتا این رفتارش عجیب بود .مینهو تا همه حرف های مرد رو شنید دوباره زیر لب گفت
مینهو _ اسم فوضولی تو زندگی مردم رو گذاشته کنجکاوی .جالبههیونجین از ترس اینکه راننده هیکلی صدای مینهو را بشنود و حال هر دویشان را جا بیارد ، قرمز شده بود . با تشر کنار گوش مینهو گفت
هیونجین _ هیونگ محض رضای خدا بزار کارم رو بکنم .
YOU ARE READING
United 📍
Mystery / Thrillerوقتی یک خبرنگار و پلیس سر حل یک پرونده به توافق میرسند تا دشمنی رو کنار بگذارند .... 📍chanho _ minchan