Daddy mafia
Part14
"ته نفس عمیقی کشید و دستش رو دور گردن کوک حلقه کرد و به خاطر اینکه قدش از کوک کوتاه تر بود سرش رو روی سینه ی کوک گذاشت و چشماش رو بست
کوک پسر زیباش رو بغل گرفت و سرش رو میبوسید و موهاش رو نوازش میکرد
تهیونگ اروم زمزمه کرد
+کاشکی امشب تموم نشه
کوک جوری تهیونگ رو در آغوش گرفته بود که انگار اخرین بارِ بغلش میکنه
و با تمام وجودش قلبش رو به قلب پسرکش چسبونده بود
همچنین ته توی آغوش اون اروم گرفت
خوب میدونست چی میخواد
ولی نمیتونست به خواسته هاش فکر کنه و اون ها رو عملی کنه
برای همیت ساکت با کوک رقصید
جونگکوک اروم دستش رو از کمرش به پایین اورد و باسن برجستهش رو لمس کرد
تهیونگ تکون ارومی خورد
جونگکوک بوسه های عمیقی روی گردنش میذاشت
کم کم نفس های ته بلند شد
و کوک اون رو روی کفش هاش گذاشت تا قدش بلندتر شه و بتونه ببوستش"
+کوک...
-هیس ساکت باش
امشب اولین و اخرین شبیِ که برای منی
پس نیخوام بدجوری بدنت رو تصرف کنم
"و بعد ته رو براید بغل کرد و به سمت تخت برد و گذاشتش روی تخت و اروم رفت روش"
+ولی...
همین چند ساعت پیش افتضاح منو به فاک دادی!
YOU ARE READING
Daddy mafia
Fanfictionجونگکوک بزرگترین مافیای کره که تا به حال با هیچ الکلی مست نشده و از طعم همشون بدش میاد تا اینکه یه شب پا به کلاب شبانه ای میذاره که تهیونگ بارمن اونجاست تهیونگ بارمن و لیتلی هست که بهترین ودکا ها و ویسکی ها رو درست میکنه و حالا کوکی که عاشق ودکا های...