"وقتی یکم گذشت و احساس کرد ته عادت کرده شروع کرد آروم ضربه زدن
توی حس و حال خودشون بودن
که ناگهان در اتاق باز شد و جیمین اومد داخل"
÷هوی مرتیکه ها چه غلطی میکنین؟
-گمشو مزاحم نشو
"پتو رو کشید رو خودشون ولی هنوزم دست از ضربه زدن بر نمی داشت
ته که از خجالت سرخ شده بود با خجالت به کوک نگاه کرد"
-بیب تو نالهت رو کن به این توجهی نکن
+باشه...سعی میکنم توجهی نکنم...
÷هوی خراب اقا تو مگه دیشب این بیچاره رو پاره نکردی؟
الان دوباره داری غلط اضافه میکنی؟
-به تو چه اخه؟
عزیزم تو مشکلی داری؟
+بسه دیگه
-باشه عزیزم ببخشید
تو حرص نخور واسه بچه بده
+بچه؟
÷بچه؟
"همزمان جیمین و ته باهم داد زدن"
-چتونهههه؟؟
گوشم کر شد دیوونه ها اروم تر
حالا شاید تونستم یه بچه بکارم
دارم سعی میکنم
+چی میگی واسه خودت؟
من گفتم فقط همین امشب اونوقت تو داری بچه میکاری؟
"کوک رو هول داد"
-نکن تهیونگ
من یه چیز گفتم تو باور میکنی؟
از نظر خودت میتونی حامله شی؟
YOU ARE READING
Daddy mafia
Fanfictionجونگکوک بزرگترین مافیای کره که تا به حال با هیچ الکلی مست نشده و از طعم همشون بدش میاد تا اینکه یه شب پا به کلاب شبانه ای میذاره که تهیونگ بارمن اونجاست تهیونگ بارمن و لیتلی هست که بهترین ودکا ها و ویسکی ها رو درست میکنه و حالا کوکی که عاشق ودکا های...