28

83 3 0
                                    

بعد از برگشت از پاریس به کره همگی طبق روتین به فعالیت هاشون ادامه دادند ... جیمین با درخواست یونگی برای جابجایی محل کارش مخالفت گرد و ترجیح داد تو همون باشگاه با کوک کار کنه ... بنظرش اینجوری بهتر بود که یه بخش از روز رو از هم دور بودن و میتونستن با تمرکز بیشتری کار کنن
کوک هم بخاطر اسیبی که دیده بود مسابقات رو کنار گذاشت و دوره ی فشرده داوری گذروند ... الان فقط مسابقات بوکس رو داوری میکنه و گاها شاگردهای باشگاه رو تعلیم میده ... تهیونگ و یونگی هم بعد از برگشتشون حساااابی کار ریخته بود سرشون و گاهی وقتا حتی تا دیروقت شرکت بودن ... جین بخاطر عملگرد بی نظیرش سهام دار بیمارستانی شد که توش کار میکرد  و نامجون هم با اتمام پرونده ی جیسانگ ارتقا شغلی گرفت ...

حدودا ۶ماهی از سفر فرانسه میگذشت ...

▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎   
-تهیونگ شام آماده اس عزیزم
-اوووووم به به چه بویی
- به به چه ددی جذابییییی
-اوه این مکالمه به جاهای خوبی نمیرسه هاااا
خندیدیم و سر میز شام نشستیم ...
- میگم ته من فردا مسابقه دارم تو صبح برو خودت من با موتور میرم ...
- نه میام دنبالت میبرمت ...
-عشقم من خودمم ماشین دارم منتها ترافیکه سخته ، با موتور راحتترم
- با موتور که جابجا میشی من دلشوره میگیرم
- نگران نباش مراقبم
هووومی کرد ولی میدونستم راضی نیست هربار حرف موتور میشد نگران میشد حتی یبار گفت دوس دارم جوری رو این موتور بفاکت بدم که دیگه هوس نکنی سوار بشی 🤣

-راستی کوک مامانم اینا شام همه ی بچه هارو دعوت کردن
یونگی و جین رو که میشناختن از قبل حالا دیگه جیمینی و نامجون هیونگ هم هستن ... هوسوکم انگار قراره با خانواده بیاد ... مامان گفت واسه شنبه شب بریم اونجا...
- اوووم باشه ... هربار میریم اونجا من استرس میگیرم از دیدن خانوادت
-اااا خانوادم عاشقتن بیبی
- یجوریه اخه ... نمیدونم چه فکری میکنن راجع به ما
اینکه مثلا ما دوتایی چجوری هستیم یا مثلا میدونن پسرشون تو اتاق ممکنه منو بماله یا ببوسه اینا منو معذب میکنه دفعه قبل که جلوی مامانت زدی به باسنم من آب شدم از خجالت ...
-عزیزم اینا که طبیعیه خب ما یه کاپلیم ... نگو که قراره فک کنن عشق افلاطونی داریم بدون تاچ!!!!
-آره ولی خب با یجوریههههه.... بعدشم رابطه با تو مگه میشه افلاطونی باشه !!!
-مگه من چشمههههههه
- هیچی فقط نقطه نمونده که با کام ما دوتا فتح نشه همه جا سکس کردیم همه جاااااااااا

با غرغر اینا رو میگفت و دلم ضعف میرفت برای حرف زدناش ... چشمای درشتش ... لباششش.... اخ لباااش.....

-دفعه پیش با بدبختی کاناپه رو تمیز کردم بعدشم که جلو پنجــــــــ........

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Touch(vkook)لمــــسWhere stories live. Discover now