1. سناریوی اول :
جونگکوک بعد تبعیدش به صورت یک انسان تازه متولد شده در یک خانواده فوق العاده پولدار بدنیا میاد ولی دقیقا بعد بدنیا اومدنش مادرش فوت میکنه
ازونجایی که پدرش عاشق مادرش بوده و به زور با مادرش ازدواج کرده و اونو حامله کرده ( کوک حاصل تجاوزه) از بچگی به کوک آزار میرسونه و هر چی بزرگ تر میشه تنبیه های بیشتری کوک رو تهدید میکنه تا وقتی که وارد دبیرستان میشه و تبدیل به یه قلدر میشه
تهیونگم به دلایلی مجبور میشه به زمین بیاد و مراقب کوک باشه و سعی کنه اونو عاشق خودش کنه2. کوک بچه ی سر راهیه یه رئیس مافیا میشه
و از کوچیکی تو کاباره های و جلسات قاچاق بزرگ میشه حتی درسم تو خونه پدرش میخونه
تا اینکه تهیونگ به عنوان یع پلیس از آسمون میاد و سعی میکنه اونو ازین راه نجات بده تا بتونه اونو به دنیاعه خودشون برگردونه3.کوک بخاطر مشکلاتش تو بچگیش بیماری های زیادی میگیره از جمله سادیسم و ..
که باعث میشه قاتل سرشانسی بشه
تهیونگ بازم مجبوره برای کمک بیاد ولی بع عنوان یه روانپزشککودوم خوبه عدد بدین ممنون از حمایتتون❤️🔥

YOU ARE READING
𝕰𝑟𝑒𝑏𝑢𝑠 ༫
Fanfictionژانر : فانتزی ، اسمات ، ورس ، کمی کمدی ، اساطیری کاپل : اصلی : کوکوی/ویکوک( ورس ) خلاصه: زمین و کهکشان ها و همه ی جهان در یک مکعب کوچیک فرض میکنیم که توسط یه جامعه که از شیاطین و فرشتگان تشکیل میشود اداره میشود ( بدون اینکه مردم اون مکعب بدانند...