پارت یازدهم : من غرق شدم
خودت هم میدانی.. فقط خانه ها ویران نمیشوند:))
*****
فلش بک(5000سال قبل)
احساس سرما میکرد
بدنش خشک شده بود و جایی ک روش خوابیده بود خیلی نرم نبود
تاجایی ک یادش بود اون دیشب روی تخت کنار آنیا بود
هنوز خسته بود و دلش میخواست بیشتر بخوابه اما بدن دردش بهش این اجازه رو نمیدادچشماشو باز کرد و سعی کرد با پلک زدن تاری چشمش از بین بره
با اخمایی ک به آرومی غلیظ تر میشدن به اطرافش نگاه کرد
اون توی سرداب بود؟
اونجا چیکار میکرد؟به سرعت از جاش بلند شد و به سمت میله ها رفت
به سربازی ک اونطرف تر بود نگاه کرد و با صدای بلند گفت_اهای تو.. من اینجا چیکار میکنم
سرباز انگار ک بهش توهین شده باشه فورا به سمتش اومد و شمشیرش رو از غلاف بیرون کشید و به سمت ریچارد گرفت
+مراقب حرف زدنت باش خائن وگرنه همینجا نفلت میکنم
ریچارد نمیفهمید داستان چیه
_کدوم خیانت؟ من چرا اینجام؟سرباز هرلحظه بیشتر عصبانی میشد
هیستریک خندید+چقد تو عوضی هستی..پدرم همیشه میگف هیچ خون اشامی دوست نیست
شما همتون وحشیین..ریچارد واقعا گیج شده بود
اون کاری کرده بود؟+تو شب قبل به ملکه حمله کردی و بهش تجاوز کردی و از خونش خوردی... حالا داری میگی کدوم خیانت؟
بیچاره ملکه ک به تو پناه داد
حقت بود همون اول اتیشت میزدنو بعد از اون از اونجا رفت
اما ریچارد چیزایی ک شنیده بود رو باور نمیکرد
خیانت؟ خونش رو به زور نوشیده؟ تجاوز؟تنها چیزی ک ریچارد به یاد میاورد همخوابی های هرشبشون بود
دیشب به یاد داشت ک آنیا بهش اجازه داد تا از خونش بنوشه ولی بعد از اونو به یاد نمیارهآنیا اونو دوست داشت... حتما دلیلی برای اینکارا داره
باید صبر میکرد****
یک ماه از اون شب گذشته و ریچارد هنوز نتونسته آنیا رو ببینه
اونا هرروز ساحره ها و انسانهایی رو به اونجا میاوردن و ازشون میخواستن تا جلوی قفس خودشونو زخمی کننبوی خونشون ریچارد رو دیوونه میکرد اما تنها کاری ک از دستش برمیومد این بود ک خودشو به قفس بکوبه و درست مث یه حیوون وحشی با خشم به طعمه هاش نگاه کنه ک چطور با غرور و تمسخر خودشونو زخمی می کردن و بهش خیره میشدن
علاوه بر اون هروقت ک ریچارد میخوابید با درد بدی توی بازوش بیدار میشد و میفهمید ک دوباره اون سرم عجیب رو وارد خونش کردن
YOU ARE READING
^bite wound | زخم نیش^
Vampireبنفش رو که چید، از لبخندش معلوم بود که میخواد با ابی و قرمز چیکار کنه... روزهای آپ: شنبه، دوشنبه، چهارشنبه شروع آپ: 31Jul , 2024 لطفا حمایت کنید دوستان اولین کتابم توی واتپده:)) پشیمون نمیشین:)))