part8🌱

184 26 4
                                    

-فاک این لعنتی چشمشوازاموال من برنمیداره نه انبارمنوآتیش میکشه؟
به چه جرعتی هاح!شمااونجاچه غلطی میکردین ها؟دقیقابگوچه غلطی میکردین؟

•ته پسرآروم باش کاری ازدستشون برنمیومده!کلی ازافرادسوختن

-نام همه اینابخاطراینکه بی عرضه ان بی عرضه

•چرانمیفهمی فقط این بدبختو جیهون جون سالم بدر بردن !

-جیهون الان کجاست؟

٫قربان جیهون ازدیروزغیب شده

-ای دختره سلیطه میدونستم

•یعنی کاراونه؟جیهون جاسوس اونابود؟

-پس چی؟

.نامجون میخواست حرفی بزنه که تلفن تهیونگ زنگ خوردهمه چندلحظه ساکت شدن تااینکه...

-الو؟

+ته...تهیونگ

-جونگکوک!الوتوکجایی؟هعی کجایی؟

'سلام عزیزم!

-جیهون!هرزه بااون بچه چیکارداری؟ولش کن بره ببین زندت نمیزارم گورخودتوکندی کجایی؟کدوم جهنم دره ای جواب بده ازجون من چی میخواین؟

'دزدکثیف تونمیدونی ماچی میخوایم؟اون محموله هایی که دزدیدین برگردون تااین سفیدبرفی کوچولوروول کنیم

.دستشوداخل موهای کوک فروبردبه عقب کشیدکه کوک دادبلندی کشید

-عوضی به اون کاری نداشته باش بخدازندت نمیزارم آشغال

'حرف زدن کافیه حوصلموسرمیبری فق..

•هعی جیهون گورخودتوکندی دعاکن دستم بهت نرسه

-جونگکوک به من برگردون...هعی چرامثل مجسمه نگاه میکنی برواون ادمای بدردنخورتوخبرکن امروزکوک بایدبرگرده خونه

'هعی نامی عشقم به اون مردک دهن دریده بگودهنشوببندسعی نکنه دنبالم بگرده چون قول نمیدم این گوش خوشگلاروسراین پسرکوچولوبرای همیشه باقی بمونه

•خفه شوحرومزاده

-نام‌...من حالم خوب..... نیست....کوک... بم برگردون

.روی زانوهاش سقوط کردبه قلبش ازروی لباس چنگی زدلحظه ای بعدازحال رفت

•تهیونگ!

.گوشه ازدستش سقوط کردبه زمین افتادسریع به سمت تهیونگ دویید

.....اون سمت ماجراانبارکیم!!

~آفرین دخترخوب

'ددی آخراین ماجراهاچی میشه؟

~اوه عشق کوچولو...توبه هوسوکی ایمان نداری آره؟

.لحن مردتندترشدکوک زدزیرگریه اخه این مردچراداشت اینکارومیکردمگه اون همونی نبودکه نجاتش داد

𝐑𝐚𝐛𝐛𝐢𝐭 𝐛𝐨𝐲|𝐕𝐊𝐎𝐎𝐊Where stories live. Discover now