~تهیونگی ازعشق کوچولوت خداحافظی کن-نه!
+مطمئنی؟
~تونمیتونی شلیک کنی خرگوشک
(فلش بک)
.مرددرحال حرف زدن بودهیچ یادش نبودکه یه اسلحه پشت کمربندشلوارش جاسازکردهنگاه تیزلرزون کوک که دوربرش میپاییدبه اسلحه پشت مرددوخته شدازدیوارنمناک اروم فاصله گرفت بیصداسمت مردرفت نگاه نامجون میدیدکه بهش میگفت سرجاش بمونه امااهمیتی ندادو....
بسرعت اسلحه روکشیدتوب دستاش قفل کرد
مردشتاب زده سمتش برگشت«تونمیتونی شلیک کنی خرگوشک»
+ازتوئه کودن بعیداین حرفا
-کوک بزنش
.بادستای لرزونش کلت به سرمردنشونه گرفت وبوم!
بخاطرفشارزیادموقع شلیک باعث لرزش دستش شدتیربه بازوی مردخورد
هوسوک سریع واردعمل شدسمت تهیونگ شلیک کردسمت پله های اظطراری پشت ساختمون دویید•تهیونگگ!برین دنبالش دیگه
-خوب...خوبم بروپیش جونگکوک
.پسرباوحشت به دیوارتکیه داده بودازترس اسلحه روبه گوشه دیوارپرتاب کردروی دیوارسرخوردزدزیرگریه
•کوک حالت خوبه پسرگریه نکن منوببین
+تهیونگگگگ
.پسرمیون گریه اسم مردصدامیزد
•اون چیزیش نشده توروخداپاشوبایدبریم افراداون لعنتی هنوزتواین ساختمونن
+منوببرپیش تهیونگ
.نام دستشوپسرگرفت بلندش کردگوشه بازوشوگرفت سمت تهیونگ رفتن
+تهیونگ....تهیونگی چشاتوواکن...توروخدا
•کوک تهیونگ حالش خوبه بایدزودازینجاخارج بشیم خواهش میکنم بااین آقابروپایین منم الان تهیونگ میارم
+نه...نمیخوام
•سونجوجونگکوک ببرتوون مراقب دوربرتون باشین اون عوضی به کسی اسیب نزنه زود
+من نمیرم...نه...ولم کن
.مردپسربلندکردروی دوشش انداخت سمت خروجی دویید
•تهیونگاصدامومیشنوی
-هممم
•خوبه الان میبرمت بیرون
.جلوی تهیونگ زانوزدبرایداستایل بغل گرفتش سمت خروجی حرکت کرد
بادیدن ون پاتیزکرد~کجا؟
.بی توجه به هوسوک سمت ون دوییدکه باشلیک توی زانوش لحظه ای نزدیک بودبخوره زمین بخودش اومدلنگ لنگان خودشوداخل ماشین پرت کردون بسرعت راه افتادافرادهوسوک ازپشت بهشون تیراندازی میکردن امابخاطرفاصله زیادافرادبیشتری اسیب ندیدن
YOU ARE READING
𝐑𝐚𝐛𝐛𝐢𝐭 𝐛𝐨𝐲|𝐕𝐊𝐎𝐎𝐊
Historical Fiction+عاححح این چه حسیه؟ -این منم کوچولوحسم میکنی؟ +عا....اره اه .............................................................................................. ژانر:رومنس . اسمات .فلاف . هایبرید.زندگی روزانه.فانتزی .کمی کمدی . معمایی ...