p8

70 12 10
                                    

بعد از اینکه رفتن داخل اتاق لیسا دست جنی رو گرفت و روی تخت نشستن
لیسا : " میخوای لباساتو عوض کنی بخوابیم ؟ "
جنی ناچار اوهومی زیر لب گفت و رفتن که لباس هاشون رو عوض کنن
لیسا : " جنی مطمئنی حالت خوبه ؟ "
جنی : " چندبار میپرسی خوبم لیسا "
لیسا خنده کوچیکی کرد و گفت : " خب نگرانتم دیگه "
جنی باشه ای گفت و روی تخت خودشو پرت کرد و چشماشو روی هم گذاشت و خوابید لیسا با دیدن جنی که خوابیده پتو رو روش داد و به داخل سالن رفت و دید کسی نیست و همه خوابیدن یکم برای خودش داخل لیوان آب ریخت و خورد که اشکی از چشماش اومد
و آروم با خودش گفت : " اگه من جونگ‌کوک رو دوست داشتم باشم و جونگ‌کوک هم مثل بوگوم بشه چی ؟ "
" اگه یه هوس باشه چی ؟ "
در حالی که اینارو هی با خودش تکرار میکرد تهیونگ رو دید که داره از اتاق میاد بیرون اشکاشو پاک کرد که تهیونگ خنده ای کرد و گفت
" شنیدم لالیسا "
لیسا : " چی ؟ "
تهیونگ : " چرا بهش نمیگی "
لیسا : " دیوونه شدی ؟ حتی خودمم از احساسم مطمئن نیستم . "
تهیونگ : " اینجور بنظر نمیاد "
لیسا : " خب میگی چیکار کنم ؟ "
تهیونگ : " خب اینکارو که میگم بکن فردا ...‌.. "

.
.
.

جنی خمیازه ای کشید و از روی تخت بلند شد که لیسارو دید به مایو
جنی : " یا خدا دوباره استخر ؟ "
لیسا : " آره "
جنی سرشو تکون داد و به سمت دستشویی رفت و مسواکشو برداشت و مسواک زد دستی به چشماش کشید و گفت وای خدایا برم حموم ..
در حموم رو باز کرد که با تهیونگ مواجه شد ، جیغ بنفشی کشید و چشماشو بست و در رو هم بست
وای خداااا چرا خبر نمیدین میرین آخه حموم و با همون پیژامه ش رفت بغل لیسا وایستاد و گفت
" آخ لیسا باید چشمامو با اسید بشورم "
لیسا : " چی ؟
جنی : " همین الان تهیونگو لخت دیدم "
همین حرف کافی بود که کل ویلا پر شه از خنده های لیسا
جنی : " وای خفه شوووو "
لیسا : " مگه مشکلی داره ادم لخت شوهر ایندشو ببینه "
جنی : " راست میگیا ولی تو چرا لخت کوک رو ندیدی ؟ "
لیسا : " عوضی منحرف الان داری تیکه میندازیییی "
جنی خنده ای کرد و اره ای گفت
که جونگ کوک اومد
جونگ‌کوک : " دوباره ، استخر ؟ "
لیسا اره ای گفت و به سرعت رفت سمت جونگ کوک که دستشو بکشه پرتش کنه توی استخر ولی هرچی زور زد نتونست
جونگ‌کوک : بانو هر موقع از کوچولو بودن در اومدی خبر بده
لیسا با حرص نگاهی به کوک کرد و گفت : " خیلی خب باباااا "
و خودش رفت داخل استخر
جونگ‌کوک : " ولی اگه خیلی دوست داری .. "
اینو گفت و لباسشو در اورد وپرید تو استخر
.
.
.

تهیونگ از حموم اومد بیرون و رفت توی اتاقش تا لباسشو عوض کنه وقتی لباسشو عوض کرد جنیو دید که داره صبحونه درست میکنه و از پشت کمرشو گرفت و نزدیک خودش کرد
تهیونگ : " چطوری گربه وحشی ؟ "

جنی که متوجه شد تهیونگ دستشو دور کمرش گذاشته لپاش سرخ شد و با خجالت گفت: مم ...من خخوبم
تهیونگ : نایت که اذیتت نکرد گربه من
جنی: نه
و بعد  جنی بوسه کوچیکی به لبه تهیونگ زد که باعت شد تهیونگ از فاز ددی بیاد بیرون و از خجالت آب شه بعد از چند ثانیه تهیونگ لود شد و فهمید جنی بوسیدتش  به وحشی ترین حالت ممکن لباشو رو لبای جنی گذاشت و شروع به بوسیدنش کرد جنی که توی شُک قرار گرفته بود همراهی کرد و کنترله بوسه رو دست تهیونگ داد تهیونگ با لذت لبای جنی رو مک می‌زد و  زبونشو وارد دهن جنی کرد که باعث شد بیشتر روی بوسه تسلط داشته باشه جنی که داشت لذت می‌برد ناله کوتاهی کرد که تهیونگ رو وحشی تر کرد
............................................................

جونگ‌کوک: وای لیسا خیلی گرمهههههههههههه
بریم داخللللل
لیسا: وایسا هنوز آفتاب گرفتنم تموم نشده
جونگ‌کوک: بیا بریممممم بابااااا
لیسا: خب تو یخچال لیموناد هست بیا بریم برداریم اوفففف
جونگ‌کوک:  ای جان لیموناد
لیسا: ها راستی ساندویچ کلابم هس
جونگ‌کوک:  ایوللللل
کوکی و لیسا درحال صحبت کردن راجب لیموناد بودن که وارد آشپزخونه شدن و جنی و تهیونگ رو درحال بوسیدن هم دیدن جونگ‌کوک و لیسا که تو شک قرار گرفته یه طوری که که انگار هیچی نشده

در یخچال رو باز کردن و لیمونادا و کلاب ها رو برداشتن و تهیونگ و جنی پوکر بهشون نگا میکردن
جونگ‌کوک:  بریم چشمامونو با اسید بشوریم
لیسا: حس میکنم تو روحیم تاثیر گذاشت

جنی: وایییی نهههه حالا چیکار کنیم
تهیونگ:  نیاز نیس کاری کنیم اونا که آخرش  میفهمیدن
جنی : چیو ؟‌
تهیونگ: این که من و تو باهم رابطه داریم

جنی : خب آره ولی میخواستم وقتی بفهمن که قرار میزاریم
تهیونگ: که امشب قرار میزاریم اینجوری هم وقتی فهمیدن که قرار میزاریم
جنی: من نمیام حوصله بیرون ندارم
تهیونگ: چرا خبببب ؟؟
جنی: گفتم که حوصله ندارم
تهیونگ:  خب پس توی خونه قرار میزاریم یه شب عالی با استیک و شراب
جنی که دید دیگه نمیتونه بهونه ای بیاره گفت: باشه
............................................................
لیسا: بیا جنی هم الان زید داره بعد من بدبخت سینگل به گورم
جونگ‌کوک:  تو فعلا حرف نزن من هنوز تو روحیم تاثیر گذاشته
لیسا:  کاش جنی اون صحنه رو از دور میدید البته اون به اندازه کافی من و بوگوم رو تو خونه درحال موچ موچ کردن دیده دیگه براش عادی شده
جونگ‌کوک: جانم ؟؟؟
لیسا که می‌خواست حرص جونگ‌کوک رو در بیاره گفت : خب میدونی جنی همیشه وقتی می‌رسید خونه من که من و بوگوم مست بودم و خب دیگه انقدر از این صحنه ها دیده آب بندی شده
جونگ‌کوک: ‌یعنی من این بوگومو یه بار دیگه ببینم خودم با همین دستام خفش میکنی مرتیکه شیبال سکییییییی
لیسا:‌خب موفق شد
جونگ‌کوک: توی چی موفق شدی
لیسا: هیچی فقط... ولش کن
جونگ‌کوک لیسا رو به دیواره های استخر چسبوند و با یه لحن اغوا گرانه ای گفت: یا لالیسا مانوبان جلوی من اسم اون شیبال سکی رو نیار وگرنه ممکنه نتونم دست از بوسیدنت بردارم

خب سلام گلای تو خونه خب بعد یه عمر اومد ببخشید طول کشید یکی از فامیلامون افتاد مرد بعد آره خلاصه که خوشگذشت ووت بدین و کامنت بزار دوستون دارم بای بای 😂🩷⭐️

 𝜗 euphoria 𝜚Where stories live. Discover now