p5

66 9 0
                                    

جنی:اوکی پس بعد از مرخص شدن لیسا ما میریم خونه من تا از لیسا مراقبت کنم
تهیونگ:نه بهتر برگردین خونه من شرایط امن نیست بعد از این اتفاقی که برای لیسا اوفتاده باید هممون پیش هم باشیم بعدشم تو صب تا ساعت 1 ظهر شرکتی البته منم شرکتم ولی حداقل جونگ کوک هست مراقب لیسا باشه
اونجوری که لیسا چند ساعت تو خونه تنها میشه و جدا از اون ممکنه اون نایت عوضی دوباره بیاد بزنه یجا دیگشو جر بده
جونگ کوک که ماشالا رکورد منحرف بودنو زده زد زیر خنده جنی و تهیونگ که فهمیده بودن جونگ‌کوک به چی میخنده زدن زیر خنده
تهیونگ:نکن نکن زشته
جنی :وایییی دهنت سرویس
لیسا:خاک بر سرت کوک
جونگ کوک:به من چیه تهیونگ میتونست یچی دیگه بگه
تهیونگ:خب نظرت چیه جنی ؟؟
جنی:اوکیه بعد روشو طرف لیسا برگردون و گفت:نظر تو چیه لیسا
لیسا:من موافقم
"پرش زمانی"

صب جنی از خواب پاشد و رفت دست وصورتشو شست و رفت  تو آشپزخونه دید تهیونگ داره آشپزی میکنه رفت پیشش و گفت : چی درس میکنی تهیونگ نگاش کرد و وقتی دید جنی با اون چشای‌ کیوتش بهش زل زده لپای جنی رو گرفت و گفت:گوگولیییی
جنی خندیدی بعد تهیونگ گفت :دارم پنکیک درس میکنم
جنی:آها... کمک میخوای ؟؟
تهیونگ: نه مرسی تو برو سر میز تا من پنکیکا رو بیارم
جنی:باشه
جنی و تهیونگ درحال خوردن بودن که لیسا و جونگ‌کوک اومدن توی آشپزخونه خونه لیسا داد زد و گفت:یاا خانوم جنی کیم میدونی چقدر صدات کردم

لیسا:جنی جنیییی جنیییی کجایییی
جونگ کوک:وایی چقد داد میزنی
لیسا:یه ساعته دارم جنی رو صدا میزنم ولس جواب نمیدهههه
جونگ‌کوک:میتونی پاشی ؟؟
لیسا:آره چطور مگه ؟؟
جونگ‌کوک:خب پس بیا بریم ببینیم اینا کجان
لیسا:باشه آخ اآیی
جونگ‌کوک: خوبی
لیسا:آره خب بیا بریم

لیسا:آخ جون صبحونه پنکیکه
تهیونگ:برا شما دوتا درس نکردم برین خودتون یچی درس کنید
لیسا:یااااا تهیونگ شی
جونگ‌کوک:حرص نخور الان میرم درس میکنم برات
جنی خندید و گفت :فایتینگ جونگ کوک
بعد از این که جونگ‌کوک پنکیک هارو آماده کرده با توت فرنگی برد سر میز تا با لیسا صبحونه بخورن
جنی: خب ما دیگه باید بریم شرکت ساعت ۱ برمیگردیم جونگ کوک مرابب لیسا باش
جونگ‌کوک: اوهوم
بعد از رفتن جنی و تهیونگ
لیسا به کوک گفت: میای فیفا بازی کنیم
جونگ‌کوک: باشه
لیسا:نگا نکن مریضم دلیل نمیشه این دفعه بهت رحم کنم
جونگ کوک پوزخندی زد و گفت:خیلی امیدواری که میبری
لیسا:امیدوار نیستم مطمئنم
بعدش لیسا ps5 رو روشن کرد و وارد فیفا شد لیسا تیم بارسلونا رو انتخاب کرد و جونگ کوک هم منچستر رو انتخاب کرد
بعد از مدتی بازی رو شروع کردن لیسا از همون اول بازی داشت جونگ کوک رو میترکوند جونگ‌کوک تو دلش گفت:این چجوری انقد خوب داره بازی میکنه دفعه پیش که بردمشششش
بعد از اینکه بازی تموم شد لیسا به جونگ کوک یه نگا انداخت و پوزخندی زد

جونگ‌کوک: چون مریضی گذاشتم ببری
لیسا: آره جون خودت
بعد از چندساعت تهیونگ و جنی برگشتن خونه و به لیسا و کوک گفتن بیاید باید راجب یه موضوعی حرف بزنیم
لیسا: اوهوم
جونگ‌کوک: باشه
جنی : لیسا اون روز توی دستشویی چه اتفاقی اوفتاد
لیسا: درس یادم نمیاد ولی توی دستشویی بودم داشتم دستمو میشستم که یه نفر با کلاه و هودی مشکی اومد داخل رفت تو دستشویی اولی منم بعد از اینکه دستم رو شستم شروع کردم به تمدید آرایشم که یهویی اون یارو از دستشویی اومد بیرون
و بهم چاقو زد همه چی خیلی سریع اتفاق اوفتاد و خب چون اوفتادم زمین و سرم به زمین محکم برخورد کرد بیهوش شدم و متوجه نشدم کی از اونجا زد بیرون
تهیونگ:خودشه ... نایت
جونگ‌کوک:خب اون دقیقا از کجا فهمیده که داریم میریم تولد بوگوم
تهیونگ: تو مهمونی یه دختری به نام بل نبود
لیسا:چرا بود تازه داشت با جونگ‌کوک لاس می زد البته من ریدم بهش بعدش
تهیونگ:خب این دختره بل خواهر نایتِ اون به نایت آمار داده
لیسا:من باید به بوگوم بگم اون صد درصد نمیدونه دوست دخترش چه آدمیه
تهیونگ:بهتر بگم بوگوم خودش با اونا هم دسته اصن یه سوال تولد بوگوم چه تاریخیه ؟؟
لیسا:خب تولدش 16ژوئن ....
تهیونگ:ولی تو  21 آوریل رفتی تولدش هنوز تا تولدش 2 ماه مونده
لیسا:ها چجوری متوجه نشدممم اون برای همین جشن گرفته که به یکیمون آسیب بزنه تا مثلا حساب کار دستمون بیاد

جنی: میدونی بخش جالبش کجاس‌اینجاست که فک میکنه میتونه مارو شکست بده
تهیونگ:خب از اون جایی که نایت تحت تعقیبه پس حتما یجا قایم شده باید مخفیگاهشو پیداکنیم البته نامحسوس
لیسا:این دفعه اگه گیرش بیاریم صددرصد با همون تفنگ مغزشون منفجر میکنم
تهیونگ:تو بشین سر جات که همین الانم ناکارت کرد
لیسا:اگه علاقه زیادی داری قبل نایت مغز تورو منفجر کنم
تهیونگ: باشه بابا
لیسا: چی گفتی یه بار  دیگه تکرار کن نه بگو
جنی:بهتره بگی ببخشید  یکی از زیردستاشو که نفوذی بود همین جوری آسمونی کرد
تهیونگ: ببخشید
لیسا: حالا خوب شد
تهیونگ: یه سوال منظورت از نفوذی چی بود؟
جنی: سادس اون نفوذی برای نایت کار می‌کرد واسه همینم نایت کشتی های مواد رو غرق کرد
لیسا:ریدم به این نایت اگه کشتی هارو غرق نمی‌کرد کلی از اون موادا پول در می آوردیم
جنی:خب پس من به افرادم خبر میدم که برن سراغ مخفی گاه نایت

بعد از چند دقیقه جنی یه با یه نفر تماس گرفت و گفت که کاملا نامحسوس مخفیگاه اون نایت عوضی رو پیدا کنن
تهیونگ:کی بود ؟؟
جنی:یکی از افرادم
لیسا:جنی تا کی باید بمونم خونه
جنی: چون زخمت عمیقه 1ماه
لیسا: چییییی عمرا من یه ماه بمونم خونه
جنی:خیلیم میمونی
لیسا:عمراااااا بمونمممم بیااااه
جونگ‌کوک: حق با جنی یه اگه بخوای بری بیرون من نمیزارم
لیسا: زارت
بعد مدت هاااا ببخشید چون قبلش باید ویرایش میکردم و گوشیم خراب واسه همین دیر شد 🪽🫧

 𝜗 euphoria 𝜚Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon