جیمین به تهیونگ نزدیکتر شد و با دقت به اطرافش برای پیدا کردن کوچکترین چیزی که میتونست کمکش کنه، نگاه کرد. مطمئن بود اون چوب، میله یا هر چیزی که قاتل میتونست باهاش به سرش ضربه بزنه هنوز توی اون ساختمون بزرگ پنهان شده بود و جیمین اونجا بود تا بتونه پیداش کنه و بیگناهی خودش رو ثابت کنه.
تهیونگ کلافه شده با مکثی به طرف جیمین برگشت و با دیدن سخت راه رفتنش، اخم غلیظی بین ابروهاش شکل گرفت. اگه به اون بود، جیمین رو روی شونهش میانداخت و ازونجا بیرون میبردش ولی میدونست جیمین خیلی لجبازتر از خودشه. اون پسر اگه میخواست کاری رو انجام بده، انجام میداد و اگه تهیونگ مانعش میشد، بار دیگه بدون اطلاع بهش به اون ساختمون میاومد و برای خودش دردسر بزرگتری به وجود میآورد.
"جیمین گفتم خودم تنهایی از پسش برمیام و تو فقط برو و استراحت کن تا خوب بشی. اگه یکی اینجا ببینتت ممکنه ازش به ضررت استفاده کنه."جیمین بیتوجه به تهیونگ به طرف پلهها رفت و بدون اینکه به جایی دست بزنه که اثر انگشتش جا بمونه، پایین رفت و در همونحالت زمزمه کرد:
"من مشکلی توی اینکه بخوام بیگناهی خودم رو ثابت کنم نمیبینم. اینقدر مخالفت نکن ته."تهیونگ سرش رو از روی تاسف تکون داد و کلافه نفسش رو بیرون داد. از یکطرف خوشحال بود که جیمین تونسته بود بعد از اون کار جونگکوک دوباره سرپا بشه و برای اثبات بیگناهیش تلاش کنه ولی از طرف دیگه نگران! اگه کسی جیمین رو توی صحنهی جرم میدید، اثبات بیگناهیش سختتر میشد. چونکه تقریبا همه به این جمله که قاتل همیشه به صحنهی جرم برمیگرده، اعتقاد داشتن.
ولی انگار اون آخرین چیزی بود که جیمین بهش اهمیت میداد. حداقل که اونطور به نظر میرسید.
تهیونگ همین الانش هم مدارک خوبی برای بیگناهی بدست آورده بود اما میترسید جیمین متوجه بشه که از چه راهی بدست اومده بودن.
راهی که جیمین صدرصد مخالفش بود.
تهیونگ در واقع مدارک بهدست نیاورده بود، بلکه درستشون کرده بود ولی جیمین قرار نبود اون رو بفهمه.
پس فقط بیحرف پشت سر پسر آسیب دیده حرکت کرد و تا حداقل اگه کسی رو دید سریع بتونه جیمین رو قایم کنه. با گذشتن از آخرین پله، وارد راهرو شدن ولی با شنیدن صدایی خواست به سرعت جیمین رو عقب بکشه اما دیر عکسالعمل نشون داد و دو مرد حالا مقابلشون قرار گرفته بودن و با چشمهای پرسشگرشون بهشون خیره شدن.
سوکجین با دیدن پارکجیمین با سر باندپیچی شده و کیمتهیونگ، پسر گستاخی که از بعد از روز بازجویی همش درحال پیام دادن و زنگ زدن بهش بود، پرسید:
"شما اینجا چیکار میکنین؟ این کارتون جرمه و ما میتونیم بر اساس مادهی..."
"امیدوار بودم ببینمت."جیمین بین حرفهای سوکجین پرید و به طرف شخص کنارش یعنی نامجون چرخید. توی چشمهای نامجون هنوز بیاعتمادی نسبت به خودش رو میدید که با دیدنش توی اون موقعیت حتی بیشتر از قبل شده بود.
ولی جیمین اونجا بود تا بهش ثابت کنه که بیگناهه و بتونه بدبینی اون کارآگاه نسبت به خودش رو از بین ببره.
دستهای تهیونگ توی جیبهاش مشت شدن. گند زده بودن. قطعا مادر جیمین به هیچوجه از این اشتباهش نمیگذشت و این یعنی تهیونگ روزهای سختی رو در پیش داشت. کاش فقط همون موقع جیمین رو برمیداشت و از اون ساختمون نفرین شده بیرون میزدن تا اینکه بخواد در برابر اون کارآگاه با چهرهی خشن قرار بگیره و زیر ذرهبین نگاهش مضطرب بشه.
جیمین به سختی قدمی به سمت نامجون برداشت و توی چشمهاش خیره شد.
" آخرین بار بهم گفتی که این که من قاتلم یا نه رو تو مشخص میکنی."
YOU ARE READING
【𝗔𝗕𝗗𝗜𝗧𝗢𝗥𝗬】
Fanfiction↝Kookmin version "بوسههای ما از قلبهایی که لمسشون کردن، پاک نمیشن." •°|Couple: kookmin, taejin °•|written by: felora •°|genre: mystery, romance, criminal, smut °•|introduction : [جیمین نمیدونست کجاست یا چه اتفاقی براش افتاده؛ فقط وقتی بهخودش او...