شرط آپ پارت بعد:
66 vote
100 commentمینهو توی جاش غلت زد و لبخند، بعد از بغل کردن پتوش، روی لبش نشست. دیشب یه خواب فوقالعاده دیده بود! خواب دیده بود پسرش اومده به کافهاش و اندازهی یه دنیا با هم حرف زده بودن. تازه! توی خوابش تونسته بود لپ چان رو گاز بگیره و اون رو به خونهاش دعوت کرده بود. آخر سر هم راضی نشده بود که پسر عزیزش روی کاناپه بخوابه و با گفتن " بین خانواده که این چیزها وجود نداره" اون رو به تخت کشونده و کنار هم خوابیده بودن!
لبخندش پررنگتر شد. واقعا فن خوششانسی بود. نه تنها میتونست توی واقعیت به کنسرتها و ایونتها بره، بلکه تونسته بود توی خواب هم پسرش رو ببینه! باید بعد از خوردن صبحونه میرفت توی پیجش و برای همهی فالوورهاش این اتفاق فرخنده رو تعریف میکرد.
دستهاش رو بالای سرش برد و بدنش رو کشید. بعد از یه خمیازهی گنده، چشمهاش رو باز کرد و به سقف بالای سرش خیره شد. واقعا چه خواب خوبی! اگر مجبور نبود سر کار بره احتمالا دوباره چشمهاش رو میبست و خودش رو مجبور میکرد که ادامهی خواب رو ببینه. مثلا اونطوری میتونست کنار پسرش از خواب بیدار شه و در بهترین حالت، چهرهی غرق خوابش رو ببینه.
آه پر از حسرتی از بین لبهاش بیرون اومد توی جاش چرخید. چرخیدن همانا و مواجه شدن با یه چهرهی خیلی خیلی آشنا همان. بیاین مینهو رو درک کنیم. قطعا هیچ کس قرار نیست بعد از دیدن یه آدم دیگه توی تختش خونسرد باقی بمونه و جیغ نکشه. فرقی هم نمیکنه که اون آدم آیدلش باشه یا یه دزد بیشعور!
مینهو فریادی زد و خواست از روی تخت پایین بیاد اما پتو دور پاهاش پیچیده بود و نتیجهاش این شد که با صدای بلندی و به طرز فجیعی، روی زمین افتاد. آخ بلندی گفت و سعی کرد پتو رو از دور پاهاش باز کنه و همزمان به تمام اتفاقات ممکن فکر کرد.
یعنی یکی که شبیه چان بود دزدکی وارد خونهاش شده بود؟ یعنی یه استاکر داشت که بعد از فهمیدن علاقهی مینهو به چان کلی پول عمل جراحی داده و خودش رو شبیه چان کرده بود؟ ممکن بود یه دوربین مخفی باشه؟ چطوری رمز خونهاش رو پیدا کرده بودن؟
به سختی پاهاش رو از بند پتو آزاد کرد و سریع ایستاد. چندباری مشتش رو روی چشمهاش کشید و پلک زد تا مطمئن بشه خواب نیست. نیشگونی از گونهی خودش گرفت و بعد از اینکه دردش اومد، با حیرت گوشهی تخت نشست. واقعا خواب نبود!
چند لحظهای به چهرهی غرق خواب پسر بزرگتر خیره شد و با تردید انگشتش رو جلو برد. نکنه ماکتی چیزی بود؟ آخه... بنگ چان به چه دلیل کوفتیای باید توی خونهی مینهو میبود؟
انگشتش رو به آرومی به چان نزدیک کرد و بعد از جنگهای درونی بسیار، نوک انگشت اشارهاش رو توی لپ پسر بزرگتر فرو کرد. با داخل رفتن لپ و حس کردن نرمیاش زیر پوستش، فریادی زد و دوباره روی زمین افتاد. واقعی بود! آدم بود!
CITEȘTI
my idol is my SON (chanho)
FanfictionOngoing مینهو نزدیک سه سال فن بوی دو آتیشهی بنگ چان بود. توی تمام فن ساینها و کنسرتهاش شرکت میکرد و حتی یه پیج هم داشت که نزدیک ۲۰k فالوور داشت و توش برای چان فن بویی میکرد. کل خونهاش پر بود از عکسها و فتوکارتهای چان و حتی یک روز هم نمیتونس...