Italy 6 : 00 rome
با نفس بلندی از خواب پرید
دونه های عرق روی صورتش لیز میخوردن و به پایین میوفتادن
تند تند نفس میکشید تا کمی هوا وارد ریه هاش کنه
با استین بافتش صورتشو پاک کرد و با بدنی لرزون از روی تخت پایین اومد
سمت بالکن رفت و روی نیمکت چوبی نشست
موهای ژولیدشو به عقب فرستاد
سیگاری که کنار گلدون بود رو برداشت و روشن کرد
کام عمیقی ازش گرفت و بعد دودشو به سمت باد رها کرد
همیشه همین بود صحنه هایی که وقتی تهیون میخواست دفنش کنه از جلوی چشم هاش رد میشدن و بعد با صدلی جیغ خودش از خواب میپرید
تنها راهی که برای اروم کردنش وجود داشت سیگار بود که اونم دیگه کم کم ارومش نمیکرد
بعد از کابوسش از کنار گلدون مشکی رنگ سیگارشو برمیداشت و بعد از روشن کردنش کام عمیقی ازش میگرفت
اخر سیگار روی کنار گلدون گذاشت و بعد به سمت تختش رفت و روش خوابید
پتو رو سفت چسبید و سعی کرد بدون هیچ فکری بخوابهItaly 8 : 00 rome
با صدای الارمش بیدار شد
پتو رو کنار زد و از تخت پایین رفت
سرمای زیادی که از طرف در باز بالکن به طرفش اومد و باعث شد لرزی کنه
به طرف بالکن رفت و در رو بست و پرده های توری سفید رو کشید
دوش کوتاهی گرفت و با حوله تنپوشی اومد بیرون
حوصله اینکه موهاشو خشک کنه نداشت پس مستقیم به سمت اتاق لباسش رفت
بافت مشکی بلندی که تا ساق پاش میومد رو پوشید و کمر بند کرمی ای دورش بست که کمر باریکشو با خوبی نشون میداد
پالتوی بلند کرمی همراه با بوت های بلند مشکی
موهاشو با دستش حالت داد و بعد از اتاق خارج شد
امروز به جیمین گفته بود که خودش تنها همراه بادیگارد ها به کانتینرها سر میزنه
به سمت ماشین رفت و بادیگاردی درو براش باز کرد
توی ماشین نشست و بعد از چند دقیقه ماشین شروع به حرکت کرد
عطسه ای کرد و بیشتر توی خودش جمع شد
هوا اونقدر هم سرد نبود ولی اون بیش از حد سردش بود
در همین فکر و خیال بود که به بندر رسیدن
از ماشین پیاده شد و به سمت اتاقکی که کمی دورتر از جاده بود رفت
به ارومی درو باز کرد
مردی جدی به سمتش رفت و بعد از دست دادن باهاش روی مبل های مشکی رنگی که وسط اتاقک قرار داشت نشستن
درباره کانتینرها صحبت کردن و خب کدوم رئیسی بدون رشوه قبول میکنه یک کانتینر پر از ماریجوانا رو به روسیه بفرسته؟
با اشاره کردن تهیونگ دلام به سمتش رفت و ساک چرم مشکی رو به دستش داد
قبل از اینکه ساک رو توی دست مرد روبروش بزاره خیلی ریلکس گفت
- Se si verifica il minimo problema, prestare attenzione... ( اگر کوچکترین مشکلی پیش بیاد توجه کن....)
مکثی کرد و بعد از زدن پوزخندی ادامه داد
- Potresti non rivedere mai più Otello ( شاید دیگه نتونی اتلو رو ببینی )
مرد اخم کمرنگی کرد و بعد از گرفتن ساک گفت
- Non preoccuparti, è tutto pianificato ( نگران نباشید همه چیز برنامه ریزی شدست )تهیونگ سری تکون داد و بعد از دادن اخطار های لازم از اتاقک خارج شد
سوار ماشین شد و بلافاصله به سمت عمارت رفت
بدون توجه به بادیگاردها سریعا وارد اتاقش شد و به سمت دستشویی رفت و هرچی خورده و نخورده بود بالا اورد
معدش تیر میکشید و بعد از بالا اوردن همه چیز روی سرامیک های سرد دستشویی افتاد
کمی دلشو ماساژ داد و بعد از زدن مسواک از دستشویی بیرون اومد
دستشو به پیشونیش رسوند و دماشو چک کرد
بله تب داشت
زنگ کنار دراور رو فشار داد و بعد از نوشتن چیزی که لازم داشت روی صفحه لمسی خودشو روی تخت انداخت
چشم هاشو بست و سعی کرد سردردشو کنترل کنه
بعد از یک دقیقه در اتاق زده شد و چیزی که میخواست توی اتاقش بود
قرص رو دراورد و توی دهنش گذاشت و با کمی اب خورد
اما این وضعیت باعث این میشد که تهیونگ به کارهاش نرسه؟
قطعا نه !
فقط گوشیش رو برداشت و بعد از اتاق خارج شد
امروز جلسه داشت و یه سرماخوردگی ساده از عقب انداختن برنامه هاش جلوگیری نمیکرد !Italy 10 : 37 rome
با تیر کشیدن کمرش از خواب نازش بیدار شد
روی تخت نشست و نگاهی به دور برش کرد و تونست یونگی رو کنارش روی تخت با لبتاب ببینه
- بابا....؟
یونگی با صدای جیمین به خودش اومد
به سمت عسلش برگشت و در جواب گفت
- بیدار شدی قند عسل ؟
جیمین خواب الود سری به معنی تایید تکون داد و بعد سرشو مثل گربه ای که توجه میخواد توی بازو های بزرگ یونگی مخفی میکرد
یونگی لبخند کوچیکی به اون بچه لوس زد و بعد اروم اونو توی بغلش کشید
بوسه ای به موهای بلوند و خوشبوی جیمین زد و بعد گفت
- خوب خوابیدی ؟
جیمین مثل گربه ها خودشو به گردن یونگی مالوند و بهش فهموند که خوابش میاد
یونگی لبخند کجی به اون بچه لوس کرد و بعد اون بیشتر تو بغلش فشردItaly 13 : 56 rome
تهیونگ بعد از رسیدن به جلساتش به سمت رستوران رفت چون اگر تا چند دقیقه دیگه بهش غذا نمیرسید درو با دیوار میخورد
از منو غذاهای مورد علاقشو سفارش داد و از نوشیدنش کمی خورد و در همین حین جیمین لنگ زنان همراه یونگی به سمت میزش اومدن
نوشیدنی تو گلوش پرید و دستشو جلوی دهنش نگه داشت تا خنده هاش معلوم نشه
یونگی که خنده های تهیونگ رو دید پوزخندی از سر رضایت زد و روی صندلی کنار جیمین نشست
جیمین برای اینکه توجه رو از اون مسئله دور کنه لبخند ضایعی زد و بعد گفت
- تهیونگی جلسات چطورن؟
تهیونگ لبخند دیوثانه ای زد و بعد جواب داد
- عالین ولی تو یکم چیزی
جیمین چشم غره ای به تهیونگ زد و بعد شروع کرد به خوردن غذاش
تهیونگ همونطور که از پاستای بلونزش میخورد با یونگی صحبت میکرد
- میدونستی جیمین قرص ضد استرس میخوره و خب اوارض هم داره؟
بعد از این حرف یونگی اخمی کرد و به جیمین زل زد
عسلش قرص میخورد؟
جیمین نگاهش رو از غذاش نمیگرفت تا با یونگی چشم تو چشم نشه
اشتباه نکنید
تهیونگ بخاطر خراب کردن جیمین اینو نگفت اینو گفت تا از خوردن قرص هایی که اوارض دارن جلوگیری شه
سلامتی جیمین مهم بود
- نه نمیدونستم
یونگی با صدایی که خشم کمی توش پنهان شده بود بدون اینکه نگاهشو از جیمین بگیره گفت
بعد از خوردن غذاشون و صحبت کردن درباره موضوع های مختلف هرکی به اتاق خودش رفت تا استراحت کنهتهیونگ بلافاصله روی تختش افتاد و سعی کرد نفس هاشو کنترل کنه
حالش بد بود ولی تهیونگ اصلا حوصله نسخه های چرت و پرتی که هیچ تاثیری ندارن رو نداشت
لباس بلندی همراه باکسر پوشید و رفت زیر پتو تا کمی استراحت کنه و قبلش به جیمین گفت که قرار ملاقاتی با جئون ترتیب بده
"ولی جئون واقعا کی بود ؟":::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
۱۱۰۰ کلمه《 من در مذهبی ترین کشور جهان کافر شدم ... 》
YOU ARE READING
♡ BELLA♡
Fanfictionمرگ کیم جونگمین خبر بزرگی بود و قطعا خوشحالی ها و ناراحتی های خودشو داشت کیم تهیونگ ! ته تغاری خانواده کیم کسی که همه فکر میکردن بعد از مرگ کیم جونگمین توی سئول بمونه ولی برگشت ایتالیا ! جئون جونگ کوک ! دارنده بیشترین سهام از باند black snake و کسی...