×تبریک میگم این شو هم مثل همیشه به خوبی برگزار شد
هوسوک با لبخند درحالیکه دست نامجون و تو دستش میفشرد گفت.
نامجون اشارهای به جیمین کرد.
~همش به لطف جیمینه، آه نشد آشنا بشید
~ایشون برادرم پارک جیمین هستجیمین با همون نیم نگاه اول اون مرد مو مشکی رو شناخته بود و تمام تلاششو کرد که رفتار ضایعی از خودش نشون نده پس سریع نگاهش که -سعی میکرد- شوکه شدنش رو نشون نده از جونگوک گرفت و به هوسوک داد
+متشکرم...از حضورتون مفتخر شدیم×مگه میشه کسی تو صنعت مدلینگ باشه و اینشون و نشناسه، جانگ هوسوک هستم دستیار آقای جئون
جونگکوک با شنیدن حرف هوسوک سرشو کج کرد و به نیمرخش نگاه کرد و توی ذهنش هوسوک و تیکه پاره میکرد: آره عوضی میشهه، مننمیشناختم و تو باید بهم میگفتی
جیمین لبخند زد.
+خوشبختم...بی صبرانه برای کار کردن باهاتون مشتاقیمجونگکوک سرفهای کرد و از افکارش که دلش میخواست همه رو بزنه خارج شد.
دستشو سمت نامجون دراز کرد و اون هم با لبخندش که چال گونش رو مشخص میکرد دستشو گرفت._تبریک میگم، همه چیز خیلی منظم و طبق برنامه پیش رفت
~ممنون... همونطور که گفتم همش به لطف جیمین بود
جونگکوک دست نامجونو رها کرد و سری تکون داد، باید با اون دست میداد؟ اصلا لیاقتشو داشت؟
هوسوک و نامجون به اون دوتا که معذب ایستاده بودن نگاه میکردن، چشون بود؟
جیمین با لبخند مسخره ای که زوری بودنش رو هرکسی میتونست تشخیص بده به صورت جونگکوک نگاه میکرد و منتظر بود تا اون سر صحبت رو باز کنه، هر چند ترجیح میداد با تکنولوژی سال ۲۰۵۰ که حدس میزد بشه باهاش نامرئی بشه از این موقعیت فرار کنه.
جونگکوک کنار پریسینگ ابروشو خاروند؛ باید چیکار میکرد؟ غرورش یا کارش؟
هوسوک و نامجون همچنان منتظر به اون دو نگاه میکردن، اون لعنتیا چه مشکلی داشتن؟
جیمین حرکت عرق سردی رو پشت کمرش حس میکرد، دروغ نبود اگه میگفت از جونگکوک خجالت میکشه اما خب اون مجبور بود... مدیر عامل هولدینگ دیور که نمیخواست بهش مشت بزنه ؟
جونگکوک نگاهی به اطراف انداخت تا فکری به ذهنش برسه..اگه با اون پسر دست میداد اونقدر دستشو فشار میداد تا بشکنه پس به نفع هردوتاشون بود که باهم تماسی نداشته باشن..
_خب، خوشحال شدیم از دیدنت..دیگه باید بریم به نظر میرسه چندنفر منتظرن باهاتون صحبت کنن
جیمین نفسشو بیرون داد و با خودش فکر کرد که یعنی قراره اینجوری باشه؟؟ بخاطر مسائل شخصی باهم سرد باشن؟
YOU ARE READING
𝐒𝐀𝐕𝐀𝐆𝐄 𝐑𝐎𝐒𝐄
Fanfiction_اومده بودم تا چیزی که مالِ منه رو از خونت ببرم +چیزی که مال توعه...تو خونه من جامونده؟ +چند ماهی شده که اینجا نیومدی..سرت به جایی خورده جئون؟؟ _خودت پسر، تو مالِ منی +چی گفتی؟..من؟..من مال توام؟؟ _رد دستام هنوزم رو تنت میسوزه، خودت ندونی بدنت میدون...