part13

57 8 5
                                    

رومو کردم سمت تهیونگ و مست بهش خیره شدم از بین دکمه های پیرهنش رد کردم و به سینه برهنش دست کشیدم و با صدای کشیده گفتم
آوا:تهیونگگگ بریم خونه خستم
تهیونگ:
مات کاراش بودم هیچ وقت این ورژنش رو ندیده بودم بد دل ادمو به بازی می‌گرفت به سختی لب باز کردم
تهیونگ:بیا ب...بریم
دستمو دور کمرش حلقه کرده و رفتیم سمت ماشین توی ماشین نشستیم خواستم ماشین روشن کنم که یهو اومد طرفم و توی چشمام خیره شد یکی یکی دکمه های پیرهنمو باز کرد دستمو دورش حلقه کردم و بدنشو لمس کردم که چشماشو بست و لبشو بین دندون هاش گرفت عوضی بد داشت هورنیم میکرد باکاراش با عتش گردنش گرفتم و لبمو به لبش کوبیدم و بوسیدمش صدای بوسمون کل ماشینو گرفته بود لب پایینشو گاز گرفتمو و ازش جدا شدم
توی چشماش خیره شدم مست و خمار نگاهم میکرد
آوا:فکر‌کنم که امشب خیلی خوب جلوی همسر سابقت نقش بازی کردم
تهیونگ:عالی بودی مثل همیشه
لبخندی زد و برگشت روی صندلی ماشین روشن کردم و رسیدم خونه از ماشین پیاده شدیم و رفتیم بالا وارد اتاقم شدم و آوا هم رفت توی اتاقش
خواستم لباسمو بیرون بیارم که قدم های انا رو احساس کردم و از پشت بهم چسبید بعد چند ثانیه دستشو اروم پایین برد
آوا:
دستامو به ارومی پایین و پایین تر بردم کمربندشو باز کردم و دستمو از باکسرش رد کردم و دیکشو توی دستم گرفت از حجمی که داشت ترسیدم همونطور که توی دستم بود برگشتم و روبه روش رو پنچه پاهام وایسادم و لباشو بوسیدم دیگه نمیتونستم بدون اینکه لمسش نکنم پیشش زندگی کنم
توی یه حرکت منو روی دستاش بلند کرد و به تخت رسوند همینطور که لبامون چفت هم بود لباسمو از یقه گرفت و تا پایین پاره کرد دستاشو همه جای بدنم میکشید ناله هام بلند شده بود و اونو بیشتر مشتاق میکرد سرشو از گردنم پایین برد و نیپل هام بین دندون هاش گرفت و دستشو از پنتیم رد کرد وبه پوصیم رسوند و با حرکت انگشتش غوصی به کمرم دادم و ناله بلندی از لذت کشیدم
خودشو بین پاهام تنظیم کرد
آوا:اروم پیش برو میترسم
سرشو تکون داد و تا به خودم اومدم کل دیکشو واردم کرد نفسم حبس شد و جیغ کوتاهی کشیدم
آوا:آیییی تَهِ درد دارم
خم شد روم و پیشونیمو بوسید
تهیونگ:هیششش بیبی گرلم خودم ارومت میکنم
بعد از چند مین اروم شروع به حرکت کرد و لذت جاشو به درد داده بود توی خونه تنها چیزی که به گوش میرسید صدای بدنامون بود اینقدر به اوج رسیده بودم که جونی واسم نمونده بود و تهیونگ هم بعد از چندساعت به اوج رسید کنارم افتاد دوتامون نفس نفس میزدیم
خجالت میکشیدم توی چشماش نگاه کنم خواستم به پهلو بشم که دلم درد گرفت
تهیونگ متوجه شد از پشت بغلم کرد و اروم شروع کرد به ماساژ دادن دلم
تهیونگ: یادم نبود که رابطه پر خطر واست خطرناک ببخشید واسه بار اولت زیاده روی کردم
با لپای گل انداخته اروم گفتم
آوا:خیلی خوب بود واسه اولین بار دوستش داشتم (بعد آرومتر ادامه دادم) با تو همه چیز عالیه

دوست جونیا اکانت واتپدم پریده بود و به سختی تونستم برگردم 🥺💕

𝚜𝚞𝚛𝚛𝚘𝚐𝚊𝚌𝚢Where stories live. Discover now